ورود عضویت
موضوعی برای فهرست شدن پیدا نشد!

لذت فریب

معرفی و نقد فصل اول هنر شمشیرزنی آنلاین (sword art online)

“خیال می کردم هر چقدر دنیای واقعی و مجازی به هم نزدیک تر بشن، آینده بهتر میشه؛ اما هر چقدر که مرز بینشون محو میشه، فریبشون بیشتر میشه.” (کازوتو کیریگویا) در ادامه با نقد و بررسی فصل اول انیمه هنر شمشیزنی آنلاین همراه باشید.

خلاصه داستان: در سال 2022 بشر به توانایی ساخت یک دنیای واقعیت مجازی کامل به نام آینکراد (aincrad)می رسد. ده هزار بازیکن به وسیله کلاه هایی که نرو گیر (nerve gear) نامیده می شوند به دنیای بازی که قلعه ای صد طبقه است متصل می شوند. بازیکنان در همان ابتدا که وارد بازی می شوند متوجه می شوند که دکمه ای برای خروج از بازی وجود ندارد. کایابا آکیهیکو سازنده بازی اعلام می کند که تنها راه خروج بازی فتح صد طبقه آینکراد است و هر کس در بازی بمیرد نرو گیر با فرستادن فرکانسی بازیکن مرده را در دنیای واقعی نیز می کشد. داستان، ده هزار بازیکن و چگونگی فتح صد طبقه را روایت می کند.

هنر شمشیرزنی آنلاین انیمه ای در ژانر علمی تخیلی_ ایسکای است که به کارگردانی توموهیکو ایتو و نویسندگی رکی کاواهارا براساس لایت ناولی به همین نام در ژوئیه 2012 به روی آنتن رفت. آقای ایتو پس از مدرسه مخفی ( occult academy ) در دومین تجربه کارگردانی خود هنر شمشیرزنی آنلاین را به عهده گرفت. انیمه با بازخورد مثبت منتقدین و گسترده مخاطبان همراه شد و توانست نمره 7.2 را از مخاطبین دریافت کند. این انیمه در حال حاضر یکی از پرطرفدار ترین انیمه های جهان به شمار می رود.

آقای ایتو هر چند پیش از هنر شمشیرزنی تجربه استوری برد و کارگردانی اپیزودیک کارهای بسیاری مانند دفترچه مرگ (death note) را بر عهده داشته است ولی این انیمه دومین کار مستقل او بود و در نتیجه شما چیز خاصی در آن نمیبینید و هرچه هست همان کارگردانی معمول و روتینی است که همه کارگردان ها دارند ولی آنقدر خوب هست که مخاطب داستان را از دست ندهد و در هزارتوی آینکراد گم نشود.

 

هنر شمشیرزنی در ژانر ایسکای نقطه عطفی به شمار می رود و به جرات می توان ژانر ایسکای را به دو دوره قبل و بعد از این کار تقسیم کرد. پس از هنر شمشیر زنی ناگهان تعداد انیمه های در این ژانر بالا رفت به حدی که ما امروزه در هر فصل حداقل سه یا چهار انیمه در ژانر ایسکای داریم، عددی که قبل از این اثر شاید به زور به یکی در هر فصل می رسید!!

یکی از نکات مهم یک داستان خوب، شروع میخکوب کننده است که انیمه هنر شمشیرزنی آنلاین به خوبی آن را به مخاطبش هدیه می کند؛ دقیقا همان لحظه ای که کلین (klein) منوی بازی را باز می کند و دکمه خروجی نمی یابد. آقای کاواهارا در همان قسمت اول تمام سوال های ذهن مخاطب را پاسخ می دهد به جز یکی: چرا کایابا آکیهیکو باید این کار را انجام دهد؟ سوالی که در نهایت هیچ پاسخی دریافت نمی کند و با تئوری های بیننده تنها گذاشته می شود.

 

داستان به لطف جهان پر التهاب و خلاقانه ساخته ذهن آقای رکی کاواهارا بیش از آن که به تغییرات روحی کارکترها و ذهنیاتشان توجه کند خودش را غرق اتفاقات آینکراد می کند و تبدیل به داستان اتمسفر می شود که مهم در آن اتفاقات هستند نه کارکترها. همان طوری که نبرد تایتان ها(attack on Titan) و کد گیاس (code geass) جهانشان را خلق کردند و گسترش دادند و داستانشان را حول جهانشان تعریف کردند. در واقع تمام داستان های بزرگ دنیا اینگونه اند، غرق در اتمسفر اند.

داستان دنیایی خیالی تحت یک شبکه را روایت می کند که کم کم تبدیل به واقعیت بازیکنان می شود و باعث می شود از دنیای بیرونی که منتظرشان است بیش تر فاصله بگیرند؛ همان طور که در جای جای سکانس های انیمه می توان دید، مردمی که ماهیگیری می کنند، بازار می روند و حتی عاشق می شوند‌ و ازدواج می کنند. انیمه یکی از بدترین غرایز انسان را نشان می دهد، عادت. سراسر داستان پر از مردمی است که به این دنیای شبکه ای عادت می کنند و دنیای بیرون را فراموش می کنند و دیگر برایشان فرقی نمی کند که روزمرگی شان را در آینکراد بگذرانند یا در جهان واقعی غافل از اینکه بدن هایشان روی تخت در حال پوسیدن است. انیمه یک حقیقت تکراری را با نهایت قدرتش به صورت مخاطب میکوباند، همیشه اکثریت به روزمرگی می رسند و تنها عده بسیار کمی به دنبال ایجاد تغییر هستند.

در آینکراد ما مردمی را میبینیم که چون به حرف های آکیهیکو باور ندارند، آدمکشی می کنند. بعضی ها آدمکشی می کنند چون از آن لذت می برند. بعضی ها آدمکشی می کنند تا از انسان های دیگر محافظت کنند، درست مانند جهان حقیقی. در حقیقت آینکراد آینه دنیای ماست.

 

کارکتر پردازی آقای کاواهارا نیز از نقاط مثبت کار محسوب می شود. هر دو کاکتر آسونا و کیریتو که کارکترهای اصلی هستند زندگی شادی در جهان بیرون ندارند ولی با این حال هر دو به سختی تلاش می کنند تا برگردند و همدیگر را در واقعیت ملاقات کنند. در واقع تنها انگیزه این دو از فتح صد طبقه همین ملاقات است همان طور که  آسونا در اول آشنایی شان اعتراف می کند که دارد هدفش از برگشتن را از دست می دهد.

کارکترهای فرعی هم طراحی خوبی دارند. سوگوها که خواهر ناتنی کیریتو است و با اینکه عشق عمیقی نسبت به برادرش دارد، رابطه سردی بین او و کیریتو برقرار است. کلین ای که رفیق کیریتو است و هرجایی باشد با رفقایش خوش است. لیزبث ای که عاشق کیریتو می شود و به خاطر دوستش از این عشق می گذرد. در کل عملکرد آقای کاواهارا در شخصیت پردازی رضایت بخش است.

اما بخش دوم فصل اول یک خون آشام به تمام معناست؛ خون آشامی که خون بخش اول را می مکد و در نهایت هیچ چیز برای ارائه ندارد. بخش دوم همان داستان کلیشه ای نجات سیندرلا است که هر کسی بارها و بارها شنیده است. انگار نویسنده بخواهد به اجبار کار را به 25 قسمت بکشاند و مجبور باشد داستان یکی از کتاب های قدیمی گوشه کتابخانه اش را کپی کند.

 

در نهایت اگر می خواهید با یکی از پدران ژانر ایسکای آشنا شوید و خودتان را در جهانی ماورایی و لذت بخش غرق کنید حتما پای این کار بشینید.

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *