ورود عضویت

معرفی و بررسی انیمه ی Nier: Automata
این انیمه با کاورش، به سرعت توجهمو جلب کرد؛ چون بارها فن آرت و کاسپلی شخصیت اول داستان رو دیده بودم. برای همین انتظار داشتم که یه انیمه ی قدیمی باشه ولی وقتی دیدم که توی سال 2023 منتشر شده یکم تعجب کردم و بالاخره فهمیدم که این انیمه در واقع از روی یه بازی ویدیویی ساخته شده که از محبوبیت خوبی هم برخورداره.

قبل از اینکه راجب تاریخچه اش تحقیق کنم، تا قسمت 3 رو دیدم و دقیقا این موضوع هم به ذهنم اومد که چرا فضا و متحرک سازی ها شبیه فضای بازی های ویدیوئیه و حالا با درک این پیشینه، فکر نمیکنم عجیب باشه. به هر صورت، مزیت انیمه ی نیئا یا به قول بعضی نیر، اینه که یه پیشینه ی قوی داره و داستانش خیلی وقته که غربال شده.

سازنده های اولیه اش سال ها وقت داشتن که داستان رو گسترش بدن و از واکنش و نظرات بازیکنا برای بهبود داستان این انیمه استفاده کنن؛ و واقعا هم میشه پیچش داستانی و جزئیات خیره کننده ای رو دید.
نیئا اتوماتا یه داستان آخر الزمانی و آینده نگرانه است که آینده ی بشر رو از یک زاویه ی تاریک، روایت میکنه. در این داستان، بشر زمینی، مجبور شده تا سیاره ی خودشو ترک کنه و به کره ی ماه پناه ببره؛ چونکه سیاره به دست روباتایی که از طرف یه نیروی بیگانه اجیر شدن، تسخیر شده و پس گرفتن سیاره هم کار دشواری نیست. البته هنوز گروه های کوچکی از انسان ها هم روی زمین زندگی میکنن که بیشتر شبیه گروه های چریکی هستن و سطح تکنولوژی شون هم اصلا به پای انسانای ساکن ماه نمیرسه.

توبی، شخصیت اول این داستان، در ظاهر یه دختر جذاب هست که عموما از یه چشم بند سیاه استفاده میکنه و موهای سفید کوتاهی داره و مبارزات خودشو عمدتا با یه کاتانای بزرگ، به سرانجام میرسونه.
در ادامه متوجه میشیم که توبی، احتمالا یه دست ساخته است که ذهن ماشینی داره و در خدمت نژاد بشره؛ با این وجود، بارقه هایی از احساسات انسانی رو از خودش نشون میده. اون و هم نوعانش از سطح هوش و قدرت زیادی برخوردارن و به واسطه ی ماموریت هایی که پشت سر میذارن، ادراکات جدیدی هم به دست میارن.
اونها همچنین شاهد سیر تکامل روبات هایی هستن که حالا زمین رو فتح کردن.

گرافیک انیمه در سطح خیلی خوبی قرار گرفته و یه فضای بسیار حماسی و البته آینده نگرانه رو نشون میده. این انیمه پر از تصاویر نماباز از ماشین های غول پیکر و تکنولوژی ای هست که به موجودات، اجازه میده تا پرواز کنن، بجنگن یا قلمروهای فضایی رو پشت سر بذارن.
خط داستانی هم از جذابیت قابل ملاحظه ای برخورداره و طی هر قسمت، در عین جواب دادن به سوال های مختلف، سوال های جدید زیادی هم مطرح میشه.
طراحی شخصیت ها تصویری از ایده آل گرایی انسان هست، بخصوص در مورد شخصیت های دست ساخته ی بشر، همگی موجوداتی بی نقص هستن که زن ها و مرد های خیره کننده ای رو به نمایش میذارن.


هشدار: ادامه ی این مطلب می تونه داستان انیمه رو لو بده.

نقد و بررسی انیمه ی نیئا: اتوماتا
هر قسمت از این انیمه، مثل یه خواب پر از الهام و جزئیاته که وقتی ازش بیدار میشی، تاثیرش تا مدتی به صورت هورمون های مختلف، توی رگ هات میمونه. نگاه کردن از چشم موجوداتی که خودشون رو انسان نمی دونن؛ به تاریخی که انسان، پشت سر گذاشته، سوالات زیادی رو در مورد اینکه ما واقعا چی هستیم ایجاد میکنه.
توی قسمت پنجم این انیمه، اتفاقات جالبی میوفته. توبی و ناینس، نقش اولای این داستان، که دست ساخته های انسانی هستن و سعی دارن احساسات خودشون رو به خاطر قوانینی که انسان ها براشون طراحی کردن، نادیده بگیرن، به قبیله ای از موجودات روباتی برمیخورن که تصمیم گرفتن در صلح، زندگی کنن.
این قبیله، به سبک قبیله های طبیعت دوست که باورای متافیزیکی داشتن ساخته شده و به نظر میرسه که نوعی شمن یا فردی که باورهای شمنی داره مدیریت شون میکنه. اونا تعالیم صلح رو از توی کتابا بیرون میکشن و زندگی میکنن. به “بازی” علاقه دارن و سعی میکنن تا جای ممکن، زندگی انسان ها رو تقلید کنن.

برای توبی و ناینس، این موجودات، نوعی افراط به حساب میاد. افراط در تقلید از زندگی انسان ها. اما در نهایت، همین بازدید، باعث میشه تا توبی و ناینس، در بروز و بال و پر دادن به احساساتی که بینشون در حال شکل گیری هست، بی پروایانه تر رفتار کنن.
به نظر میرسه که منبع الهام رهبر قبیله ی ربات ها برای شروع همچین سبک زندگی دور از انتظاری، طبیعت و جریان رشدش بوده. در جوار همین قبیله، یه درخت بزرگ رو می‌بینیم که سر یه روبات، توی بدنه اش دیده میشه. سیگنال های ضعیفی از درخت، منتشر میشه و وقتی که ناینس سعی میکنه تا این سیگنال ها و اونچه که درون درخت میگذره رو هک کنه، با احساسات بسیار غلیظی که رنگ و بوی انسانی دارن رو به رو میشه. این احساسات، نوستالژیک و پر از میل به زندگی هستن.
رهبر دهکده از نحوه ی مواجهه اش با این درخت و تاثیرپذیریش از سیگنال ها میگه. اینکه این درخت، اونو به نوعی خوداگاهی رسوند تا بتونه برای زندگی خودش، هدف مستقلی رو طراحی کنه.
اون در نهایت، تصمیم گرفت که در صلح زندگی کنه و ارتباط ذهنی خودش با ارباب تاریکش که اون و هم نوعانش رو به جنگ و کشتار دعوت میکرد، رو قطع کنه. اون به همراه بقیه ی روبات هایی که مثل خودش از جنگ، سر باز زدن، این دهکده رو درست کرد.
***
نکته ای که به عنوان یک نقطه عطف یا عاملی برای رسیدن دست ساخته ها به خودآگاهی، بهش تاکید شده، مفهوم همدلی هست.
ما تا قسمت هفتم، درست نمی دونیم که آدمای ساکن کره ی ماه چجور افکاری دارن. اونا از نژاد بشرن، و تفاوتشون با افراد معدودی که هنوز در سیاره ی زمین ساکنن اینه که از تکنولوژی پیشرفته ای برخوردارن و سازنده ی توبی و ناینس که با اسم اندروید ها شناخته میشن هم هستن.
ناینس و توبی، خودشون رو موجوداتی میدونن که برای خدمت به نژاد بشر طراحی شدن و از داشتن احساسات، منع شدن. با این وجود، از پتانسیل تکامل، برخوردارن و در جریان گشت و گذارشون در سیاره ی زمین هم کم کم به نوعی حس همدلی میرسن.
اونچه که ما بهش عشق میگیم، نه فقط در قالب علاقه شون به جفت گیری بلکه علاقه شون به ایجاد نوعی زندگی جمعی ظاهر میشه.
روبات های مهاجمی که دست از رفتار های خشونت آمیز کشیدن، عملا کالبد های خیلی بدوی ای دارن ولی زندگی اجتماعی انسان ها رو تقلید میکنن و برای خودشون خونواده میسازن.
این برای توبی و ناینس عجیب و البته الهام بخش هم هست. هر چند که توبی و ناینس هم دست ساخته به حساب میان ولی ظاهرشون انسانیه. درون ذهنشون و قطعاتی که درون کالبد فیزیکی شون به کار رفته، باعث شده تا بازدهی فراتر از انسان ها داشته باشن.
****
در قسمت هفتم، توبی و ناینس با یه اندروید که مدت ها پیش به بالادستی های خودش خیانت کرده و توی قلمرو زمین حضور داره برخورد میکنن. دستوری که به توبی و ناینس داده میشه اینه که خیانت کار رو بکشن اما این دو نفر، در مورد انگیزه ی اندروید خیانت کار، کنجکاوی به خرج میدن.
حتی قبل از این قسمت هم با توجه به حمایت کمی که افراد ساکن ماه از فرستاده هاشون و همچنین انسان های ساکن زمین انجام میدن، میشه حدس زد که رفتارشون مشکوک و غیر اخلاقیه، ولی این اندروید خیانت کار، مستقیما به این اشاره میکنه که این فرمانده ی ماست که خیانت کاره و نمیشه بهش اعتماد کرد.
***
قسمت نهم، یه افشاگری جالب در مورد خالق موجودات ماشینی داره. یه موجود به اسم آدام که ظاهری کاملا انسانی داره اما از قدرت های فراانسانی برخورداره، با توبی ارتباط برقرار میکنه و باهاش در مورد تاریخچه ی روبات های مهاجم صحبت میکنه.
توبی به عنوان یه دست ساخته ی انسانی، متوجه میشه که بر خلاف امثال خودش که نسبت به سازنده های خودشون وفاداری قابل توجهی دارن و با وجود تمایلی که به پرورش احساساتشون دارن، سعی میکنن که از درگیر شدن با همچین مفاهیمی جلوگیری کنن، روبات های مهاجم، در دوره ای شروع کردن به پرورش سطوح آگاهی خودشون.
در اینجاست که توبی، سازنده های اولیه ی روبات های مهاجم رو میبینه. سازنده هایی که امثال توبی، سال هاست به دنبال پیدا کردنشون هستن. سازنده های اولیه، موجودات فضایی ای بودن که ظاهرشون شباهت چندانی به گونه های انسانی نداشت. چیزی که آدام به توبی نشون میده، صرفا جسد باقی مونده از این سازنده های اولیه است.
نکته ی جالب در انگیزه ی روبات ها، در خیانت و نابود کردن سازنده های اولیه شون هست. اونا دوست داشتن که از توانایی خودشون برای تکامل پیدا کردن استفاده کنن.
آدام میگه که آدما خیلی جالب تر از سازنده های اولیه مون هستن، فرهنگشون، تاریخشون، احساسات و افکارشون؛ ولی امثال تو یعنی اندروید ها هم برام جالبن چون شباهت خیلی زیادی به انسان ها دارید و با ظاهری کاملا انسانی ساخته شدید.
آدام اولین روباتی نیست که از فرهنگ انسانی تقلید کرده. در قسمت های قبلی و در دهکده ی روبات ها هم تقلید قابل توجهی از شکل جوامع اولیه ی انسان ها صورت گرفته بود. با این وجود، آدام در سطح تکاملی بالایی به سر میبره و اینقدر تغییر کرده که تونسته ی پوسته ی خودشو تغییر بده و کاملا شبیه انسان بشه.
کاوش روبات ها در مورد ویژگی های انسانی و سیر تکاملیش، نوعی خودآگاهی در مورد چیستی انسان رو در اختیار ما قرار میده. این داستان، به فردیت و نحوه ی اندیشه ی انسان در مورد خودش بها میده و چیستی انسان رو در همین موضوع، جست و جو میکنه.
***
در پایان قسمت دوازدهم، داستان، با ابهامات زیادی تموم میشه و از بیننده میخواد که منتظر ادامه اش بمونه. اما از اتفاقاتی که توی این قسمت افتاد و حرفایی که گفته شد، میشه حدسایی رو زد.
ناینس به طور اتفاقی، چیزایی از گذشته رو به یاد میاره. به نظر میرسه که نسل بشر زمینی، تقریبا منقرض شده و صرفا، احتمالا گروه مقاومت هست که از انسان ها باقی موندن.
اندروید ها و بالادستی هاشون، احتمالا همه شون دست ساخته های بشری هستن یا شاید بشر هایی بودن که ذهن و انسانیت خودشون رو درون کالبد های دست ساخته ی جدید، بارگذاری کردن.
وقتی که توبی و ناینس از زمین بازدید میکنن، مشخصا اطلاع زیادی از فرم جوامع زمینی، پیش از شروع جنگ، نداشتن؛ چون از دیدن اونچه که باقی مونده، یعنی وسایل زندگی آدما و سازه هاشون، مثل پاساژا و حتی رو به رو شدن با مفهوم خونواده، تعجب میکنن و تهه دلشون به این فرم زندگی، علاقه پیدا میکنن.
تمام موجودات تکامل یافته ی درون این انیمه، به نحوی شیفته ی زندگی آدما و خواسته هاشون هستن و در نهایت، با مفهوم همدلی رو به رو میشن. چیزی که درون زندگی خودشون نبوده یا کمرنگه؛ چیزی که در گذشته، جوامع انسانی زیادی رو در فرم های مختلف ساخته و فقدانش، جوامع زیادی رو هم از بین برده.

به عنوان جمع بندی
این مطلب، فقط بخشی از مفاهیم جالب و پیچیده ای که توی این انیمه وجود داره رو مرور میکنه. داستان این انیمه، به هیچ عنوان با عجله ساخته نشده و میشه اونو جزو انیمه های پر مایه تلقی کرد.
این روزا انیمه های زیادی برای کسب درآمد سریع و به دست آوردن بیلبورد های ماهانه درست میشن و داستان هاشون، استقلال خاصی ندارن. اما نیئا یا به قول بعضی ها نیر، یک انیمه ی خوب برای فکر کردن در مورد مهم ترین پرسش های بشر در مورد چیستی خودشه.

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *