بابا لنگ دراز بر پایه رمانی با همین اسم از جین وبستر ـه. داستان درمورد ماجراجویی های جودی ابوت یتیمه که توی نیو یورک زندگی میکنه. حین ملاقاتی که برای سرپرستش داره، با آدمای مهم دیگه ای که اونجا حضور دارن، بورسیه ی تحصیلی ای توسط یه خَیِر مرموز دریافت میکنه. جودی که فقط سایه ی اون مرد که به جا میمونه رو میبینه اون رو "بابا لنگ دراز" صدا میزنه و هر ماه نامه ای براش مینویسه که درخواست هاش رو اونجا میگه. حین درس خوندن توی مدرسه ی لینکولن مموریال دوستای زیادی پیدا میکنه و چیزای جدیدی کشف میکنه.

تاماهیکو شیما کوچکترین پسر خانواده‌ی صاحب قدرت و پولدار شیماست. از بچگی نعمت خوشبختی بهش عطا شده بود، او درحالی بزرگ شد که تنها چیزی که می‌خواست توجه و محبت خانواده‌ی پر مشغله و دور از دسترسش بود. بعد از فوت مادرش و فلج شدن دست غالبش در یک تصادف، تاماهیکو دچار نا امیدی عمیقی شد و به دلیل ناتوانی که پیدا کرده بود توسط پدر خودش رانده شد. محکوم شد تا به دور از بقیه در یک جای دورافتاده زندگی کنه، جایی که نتونه نام خانواده‌اش رو لکه دار کنه، اون خودش رو در نا امیدی رها کرد تا در تنهایی بمیره، تا اینکه یک دختر جوان به اسم یوزوکی تاچیبانا جلوی در خونش پیداش شد. درحالی که ادعا می‌کرد پدر تاماهیکو اون رو فرستاده تا همسرش بشه. وقتی یوزوکی شروع می‌کنه به مراقبت از تاماهیکو، احساس بهاری به زندگی‌ِ بی رنگ و روح تاماهیکو میاره، که باعث میشه کم کم زخم‌های عمیق عاطفی که از دوران جوانیش داشته التیام پیدا کنن. زندگی‌ِ این دو کم کم در هم تنیده میشه، وقتی که هم تاماهیکو و هم یوزوکی مزه‌ی میوه‌های اولین عشقشون رو می‌چشن.

فصل پنجم از سری انیمه Yowamushi Pedal ...

فصل چهارم انیمه ی بسیار زیبای Yowamushi Pedal ...

فصل سوم انیمه Yowamushi Pedal و ادامه این انیمه دوچرخه سواری

فصل دوم از انیمه ی مسابقات دوچرخه سواری حرفه ای Yowamushi Pedal …

بعد از نجات پیدا کردن از یه حمله از طرف قبیله کوگای رقیب، ایتوکی ساکورابا، یه پسر معمولی، کشف میکنه که 19 امین وارث ایگا نینجا هست. ایتوکی یاد میگیره که یه نینجای قبیله ایگا بشه و به جنگ بین قبیله‌های ایگا و کوگا ملحق میشه.

پسری که علاقه زیادی به باشگاه انیمه داره و به تازگی وارد دبیرستان شده، به دنبال اینکه که باشگاه انیمه‌ای که عضو کم داره رو به تعداد مورد نظر برسونه و فعالیت باشگاه‌ش رو شروع کنه. ساکامیچی اوندا، اوتاکوی داستان‌مون تو دوره راهنمایی دوست‌های زیادی برای تبادل‌نظر راجع به انیمه، بازی و غیره نداشته و حالا امیدواره که با وارد شدن به دبیرستان و باشگاه انیمه، بتونه فضای ایده‌آلش رو تجربه کنه. ناروکو، پسر دیگه داستان، روزی واسه خریدن مُدل پلاستیکی Gundam به آکیهابارا میره، وقتی که اونجاست با دیدن ساکامیچی و استعداد دوچرخه‌سواری که داره، توجه‌ش به اون جلب میشه و بعد از اینکه متوجه میشه هر دو تو یه مدرسه درس میخونن، تصمیم میگیره اونو به باشگاه دوچرخه‌سواری‌شون بیاره و ...

دنجی یه رویای ساده داره - که یه زندگی شاد و آروم داشته باشه و با دختری که دوستش داره سپریش کنه. ولی خب این خیلی از واقعیت به دوره. دنجی توسط یاکوزا مجبور میشه که شیاطین رو بکشه که بتونه قرض‌هاش رو بده. با شیطان دست‌آموزش، پوچیتا، میتونه هرکاری رو کنه که یکم پول به دست بیاره. متاسفانه دیگه استفاده‌‌ش تموم میشه و توسط یکی که با یاکوزا قرارداد داشته به قتل میرسه. با اینحال، طی یک اتفاق غیرمنتظره، پوچیتا با بدن دنجی ترکیب میشه و قدرت یک شیطان اره‌برقی‌ رو بهش میده.

آیا همه اینها فقط یک تصادف بود یا اجتناب ناپذیر بود؟ ایچیگو کوروساکی از طریق یک رویارویی تصادفی قدرت های یک Soul Reaper را به دست آورد. ایچیگو به عنوان جایگزین روح درو، گرفتار آشفتگی انجمن روح شد، مکانی که ارواح مرده در آن جمع می شوند. اما با کمک دوستانش، ایچیگو بر هر چالشی غلبه کرد تا حتی قوی‌تر شود. هنگامی که Soul Reaperهای جدید و دشمن جدیدی در زادگاهش کاراکورا ظاهر می‌شوند، ایچیگو با Zanpakuto خود به میدان جنگ می‌پرد تا به نیازمندان کمک کند. در همین حال، Soul Society شاهد افزایش ناگهانی تعداد Hollows در حال نابودی در World of the Living است. آنها همچنین گزارش های جداگانه ای از ناپدید شدن ساکنان منطقه رکن دریافت می کنند. سرانجام، Seireitei، خانه Soul Reapers، مورد حمله گروهی قرار می گیرد که خود را Wandenreich می نامند. واندنرایش به رهبری Yhwach، پدر تمام کوئینسی ها، علیه Soul Reapers با پیام زیر اعلام جنگ می کند: "پنج روز دیگر، Soul Society توسط Wandenreich نابود خواهد شد." تاریخ و حقیقتی که توسط Soul Reapers برای هزار سال پنهان نگه داشته شده بود، سرانجام آشکار شد. همه چیز باید با شروع نبرد نهایی ایچیگو کوروساکی به پایان برسد! (منبع: سایت رسمی، ترجمه شده)

فصل دوم انیمه Muv-Luv Alternative..

سال 1973 بشريت مورد هجوم بيگانگاني به اسم "بتا" قرار گرفت، هيچ يک از اسلحه هاي ساخته بشر کاري از پيش نبُرد، تا اينکه انسان ها رو به ساختِ ربات هاي غول آسا آوردند، هم اکنون پَس از گُذشت 30 سال بيشتر قاره آسيا به دست "بِتا"ها افتاده و همينطور هم ادامه داره .... اين داستاني است درباره تلاش دليرانه بشر مقابل دشمني ناشناخته .

در انیمیشن Muv-Luv Alternative، «تاکرو» سه سال بعد از اتفاقات Muv-Luv Unlimited در اتاق خود بیدار میشود. علی‌رغم اینکه فکر میکند تمام اتفاقاتی که افتاد فقط یک خواب بود، احساس میکند چیزی اشتباه است و خانه را ترک میکند. متوجه این میشود که دقیقا به قبل از شروع اتفاقات Unlimited برگشته و در همان حین که نمیخواست وجود بدل پنجم را قبول کند به استاد «کوزوکی» در تکمیل بدل چهارم برای نجات بشریت کمک میکند.

عموی تکافومی پس از 17 سال کما از خواب بیدار می شود. او در واقع به دنیای دیگری رفته بود و با قدرت های جادویی بازگشته است. اما اکنون که او بازگشته است، تاکافومی باید به او کمک کند تا در دنیای خود زنده بماند.

بعد از بررسی وضع فعلی فوتبال ژاپن، انجمن فوتبال ژاپن تصمیم میگیره که مربی مرموز و عجیب، جینپاچی اگو رو استخدام کنه که اونا رو در مسیر رسیدن به آرزوی قهرمانی جام جهانی هدایت کنه. جینپاچی که اعتقاد داره که ژاپن یه مهاجم مغرور که تشنه گل باشه رو کم داره، بلو لاک رو راه‌اندازی میکنه - سازمانی به شکل زندان که مهاجم‌های دبیرستانی بااستعداد از سراسر ژاپن توش انفرادی هستن و با همدیگه رقابت میکنن. تنها کسی که از بلو لاک نجات پیدا میکنه این حق رو به دست میاره که مهاجم تیم ملی شه، و کسایی که شکست میخورن تا ابد از حضور در تیم ملی محروم میشن. یوئچی ایساگی، مهاجمی که توی آوردن تیم دبیرستانش به مسابقات ملی شکست خورده، برای حضور در این پروژه پر از ریسک انتخاب میشه. بعد از اینکه به جای اینکه خودش شوت کنه، توپ رو به همتیمیش پاس میده و اونم خراب میکنه، همه‌ش به فکر اینه که اگر خودش شوت میکرد و خودخواه‌تر بود چی میشد. با استفاده از این فرصت طلایی که پروژه بلو لاک بهش داده، یوئیچی تصمیم میگیره که شک‌هاش رو کنار بذاره و رویای نهاییش رو دنبال کنه - اینکه به بهترین مهاجم دنیا تبدیل بشه و ژاپن رو قهرمان جام جهانی کنه.

این طور که به نظر میرسه CAPCOM می خواد بار دیگه موجبات شادی طرفداران سری انیمه ی Sengoku Basara را فراهم کنه(^۰^) و دست به ساخت سری چهارم اون بزنه اون هم تو سال ۲۰۱۴ ولی برای پی بردن به جزئیات بیشتر باید منتظر زمان پرده برداری از پروژه موند…!

در عصر کشورهاي در حال جنگ، ژاپن به ايالت‌هاي نيمه مستقل تقسيم شده و تحت حکومت لردهاي فئودال يا “دايميو”ها که در تلاشي بي‌انتها براي قدرت، در ستيز با هم به سر مي‌بردند، قرار گرفته بود. “دايميو”هاي جاه‌طلب از گوشه و کنار مجمع الجزاير، نداي جنگ سر داده بودند. “تاکدا شينگن” از “کاي”، “سانادا يوکيمورا”، “يوسوگي کنشين” از “اچيگو”، “آزاي ناگاماسا” از “اومي”، توکوگاوا لياسو” از “ميکاوا” و بسياري ديگر… اين دوران، دوران پرتلاطم هرج‌و‌مرج بود. با گسترش جنگ در سرتاسر کشور، نقشه‌ي قدرت دستخوش تغييراتي سريع و ناگهاني شد. در اين آشوب بي‌پايان، شخصي بالاخره در يک قدمي تاسيس قدرت مطلق بر کشور قرار گرفت. او لرد ايالت “اواري” بود، “ششمین شاه آسماني شيطاني”. نامش “اودا نوبوناگا”. اما اکنون، يک ژنرال جوان آبي‌پوش به طرزي غير‌منتظره در اين سناريوي گرگ و ميش، با ارتشي بزرگ از سواره‌نظام از مناطق شمالي ظاهر مي‌شود. او معروف است به “داته ماسامونه”، “اژدهاي يک چشم”. و او براي سر “اودا نوبوناگا” مي‌آيد؛ و براي قدرت مطلق!

در زمان جنگهاي خوني ژاپن فئودال, بسياري از ژنرال ها با داشتن قدرتهای خارق العاده ای در نزاعی بی پایان بر سر قدرت مي جنگیدند ولی يك مرد نشان داد که بزرگترين تهديد به حساب می آید، لرد سياه اودا نوبونواگا . ساندا يوكيمورا و داته ماسامونه دو جنگجوي جوان از مناطقی جدا ، که رقیبان سرسخت همدیگر هستند اتحادی را با بقیه جنرال ها برای سرنگونی شاه شیطانی بوجود می اورند . و اکنون در فصل دوم این انیمۀ زیبا شاهد ظهور پادشاه شیطانی دیگری به نام تویوتومی هیدِیوشی هستیم که با قدرتی بی نظیر در پی متحد کردن تمام سرزمین آفتاب تابان(ژاپن امروزی) هست و دوباره داته ماسامونه و سانادا یوکیمورا به مقابله با این قدرت بلند میشن …..

فصل سوم انیمه Mob Psycho 100

در اعماق قصر درونی یه زن حرمسرای خاصی زندگی می کنه که علی رغم موقعیتش به امپراطور خدمت نمی کنه و به کلاغ سیاه معروفه. برخی می گن که اون پیره و برخی می گن که اون یه دختر جوونه. داستان هایی درباره استفاده اون از هنرهای مرموز گفته میشه و این که چطور اون هر درخواستی رو قبول می کنه، چه نفرین مرگ باشه و چه پیدا کردن اشیای گمشده. کوشون، امپراطور کنونی، با این هدف میره که با این کلاغ سیاه ملاقاتی داشته باشه غافل از این که ملاقات سرنوشت ساز اونا به یه تابو(عمل ممنوعه) تبدیل میشه که تاریخ رو زیر و رو می کنه

قهرمان تنسی شیترا کن دشیتا(زمانی که من مجددا تناسخ پیدا کردم) با قهرمانان استاندارد دیگر دنیاها تفاوت داره چون اون به شکل یه شمشیر تناسخ پیدا کرده! ابتدای ماجراجوییش با ظاهر شدن در وسط یه جنگل پر از هیولا شروع میشه و بعد با یه دختر مجروحی رو به رو میشه که دیوانه وار برای نجات جونش درحال فراره. این قهرمان اونو از دست حمله کنندگانش نجات می ده و سپس این دو با هم آشنا میشن و دختر می گه اسمش فرن هست. اون گذشته سختی رو داره و بردگی و بدرفتاری های قبیلش گربه های سیاه رو تحمل کرده. قهرمان ما که نمی تونه اسم زندگی گذشتش رو به یاد بیاره، فرن جوان و سرسخت نام شیشو رو بهش می ده و صاحب اون میشه. بعد از اون، شیشو و فرن یه تیم قدر میشن و راهی ماموریتی برای آزادسازی ستمدیدگان و اجرای عدالت میشن!.

در دورانی که تعداد زیادی از شرکت‌ها وارد فضا شده‌اند و یک سیستم اقتصادی عظیم را ساخته‌اند، Suletta Mercury از سیاره دوردست تیر، به مدرسه فناوری Asticassia که توسط گروه Beneritt اداره می‌شود، منتقل می‌شود.