فصل دوم انیمه ی One Punch Man.

داستان مرد تک مشتی در کلان‌شهری خیالی به نام «شهر Z» روایت می‌شود و دربارهٔ ابرقهرمانی به نام سایتاما است که به قدری سخت تمرین کرده‌است که به مرور زمان موهای سرش کم‌کم شروع به ریزش کرده و در نهایت به‌طور کامل کچل شده‌است. او می‌تواند بر هر دشمنی تنها با یک مشت غلبه کند، و بدلیل اینکه بسیار قدرتمند است و قادر است به راحتی حریفانش را شکست دهد این قضیه برایش خسته‌کننده شده و به دنبال پیداکردن حریفی قوی‌تر از خود رفت که بتواند با او مبارزه کند...

داستان این سری روایت دزدان دریای/مزدورانی است که به Lagoon Company معروف هستن. کسایی که در اوایل سال ۹۰ به قاچاق کالا در آسیای جنوب شرقی فعالیت میکنن . پایگاه اونا واقع در شهر افسانه ایه Roanapur در تایلند واقع شده. اونا کالا های قاچاق رو با قایق های black lagoon جابه جا میکردن. وقتی هم که در خشکی بودن با یک ماشین ۱۹۶۸ Plymouth Road Runner اینور اونور میرفتن البته برای کار هم بود ! اگرچه در قسمت ۲۴ دیده میشه که سوار یک Pontiac GTO هستن بعد از اینکه ماشین قبلیشون ترکیده بود. گروه مرداب( Lagoon) با مشتری های زیادی معامله داشتن اما رابطه ی دوستانه قوی ای با گروه روسها به نام Hotel Moscow داشتن. گروه به ماموریت های گوناگونی میرفتن که بعضی هاشون هم تیر اندازی و دعوای تن به تن و همچنین جنگ دریایی داشت . وقتی هم که بی کار بودن وقتوشن رو در Yellow Flag میگزندون ...

یک کمدی عاشقانه مدرسه ای با 5 دختر جذاب. "فوتاروئو" پسر دبیرستانی فقیر و درس خوانی است که از شاگردان برتر مدرسه می باشد. روزی او با دختر ثروتمندی به نام "ایتسوکی" آشنا می شود و باوجود جر و بحث بین آنها، " فوتاروئو " پس از مدتی می فهمد که قرار است معلم خصوصی ایتسوکی شود...

ماکابه ماسامونه در کودکی بچه تپل و شکمویی بود و همین باعث میشد که همش مورد تمسخر همسن و سال هاش قرار بگیره. ولی عذاب واقعی موقعی شروع شد که دخترک پولدار و محبوبی به نام آکی آداگاکی لقب «خوکی» رو روش گذاشت. ولی حالا چندین سال از اون زمان اسف بار گذشته. ماکابه توی این چند سالی که غیبش زده بود طی تمرینات سخت خودش رو تبدیل کرده به یه پسر خوشتیپ و خوشگل و درس خون و محبوب… همه و همه برای اینکه بار دیگه و با ظاهری جدید با آکی روبرو بشه… اما ایندفعه با قصد انتقام. ماکابه با کمک خدمتکارِ به ظاهر وفادار آکی (یوشینو کویوای) از هر موقعیت و هر روشی استفاده میکنه تا به تدریج آکی رو عاشق خودش کنه و در لحظه آخر… بااام… ردش کنه و قلبش رو بشکنه. گرچه آکی مثل دختر های معمولی نیست. الکی نیست که لقب شاهدخت بی رحم رو روش گذاشتن. ولی آیا ممکنه این دختر بی رحم و بی احساس عاشق ماکابه بشه؟ و اگر بشه هم ماکابه واقعا میتونه انتقامش رو بگیره یا در مسیر چالش های به دام انداختن قلب آکی، قلب خودشه که اسیر میشه؟

یک روز ویروسی ناشناخته تمام جهان رو فرا میگیره و تمام افرادی که سنی بالاتر از ۱۳ سال داشتند بر اثر این بیماری کُشته می شوند . در همین زمان خون آشام ها از دنیای تاریک خود بیرون می آیند و انسان هایی که زنده مانده اند رو به بردگی میگیرند . هیاکویا یوئیچیرو که پسری جوان است به همراه تعدادی از بچه ها در یتیم خانه ای که توسط خون آشام ها اداره میشود زندگی میکند . با اینکه در اسارت میباشد ، رویای این را دارد که روزی بتواند با دست های خودش خون آشام ها رو بکُشد

” ریوجی ” پسر دبیرستانیست که به سبب چهره ی خشن و ترسناکی که دارد همه از او فرار میکنند و سعی میکنند که رابطه ی نزدیکی با او نداشته باشند .اما واقعیت آن است که ریوجی تنها شمایل یک یاکوزا را از پدرش به ارث برده است و هیچ کار خلافی از او سر نزده است . از طرفی ” تایگا ” دختر ریز نقشی است که بر خلاف ظاهرش فوق العاده خشن و بزن بهادر است . تایگا عاشق دوست ریوجی ، ”یوساکو” است و ریوجی عاشق دوست تایگا ، ” مینوری ” . به طور اتفاقی تایگا با ریوجی برخورد میکند و تصمیم میگیرند که به یکدیگر برای رسیدن به معشوقه یشان کمک کنند.

در سریال جدید، "هاروکا"، کسی که در دانشگاه توکیو مشغول به تحصیل است، دوباره با "آساهی" رودرو میشود و خاطرات دوران راهنمایی دوباره برایش زنده میشود و همچنین خاطرات "ایکویا". "ماکوتو" برای دست یابی به رویای جدید خود در توکیو به همراه هاروکا تلاش میکند. "رین" ملاقات غیرمنتظره‌ای در سیدنی را تجربه میکند. آیا آنان درحین انتظارشان برای آینده جدیدشان، درگیر جدالی نو میشوند؟ یا در عوض با گذشته‌ای که پشت سر گذاشته‌اند روبرو میشوند؟

در قاره ای که توسط هرج و مرج هدایت میشه، فرمانروایان قدرت استفاده از سد مقدس رو دارن که باهاش میتونن آشوب رو آروم کنن و از مردم محافظت کنن، ولی قبل از این که کسی متوجه بشه، فرمانروایان عقیده ضد آشوبشون رو کنار گذاشتن و به جاش شروع کردن به مبارزه بر سر سد مقدس که بتونن نسبت به هم سلطه پیدا کنن. شیروکا، یک جادوگر جدا شده و فریب خورده از فرمانروایانی که عقیدشونو کنار گذاشتن، و یک شوالیه سرگردان به نام تئو که تمرین میکنه تا سرزمینشو آزاد کنه با هم عهد میبندن که قاره ـشون رو از جنگ و آشوب پاک کنن.

ایواتانی نائوفومی به یه دنیای موازی احضار شده بود که به همراه 3 نفر دیگه به قهرمانان دنیا تبدیل بشن. هر قهرمان موقع احضار یک سلاح افسانه ای میگیره که سلاحی که نائوفومی دریافت میکنه سپر افسانه ایه. نائوفومی به خاطر کمبود تجربه و کاریزماش به عنوان ضعیف ترینشون شناخته میشه و فقط برای خیانت کردن و کارای جزئی ازش استفاده میشه. به همین خاطر افکار نائوفومی از انتقام و نفرت پر میشه. و به همین ترتیب سرنوشتش در دنیای موازی آغاز میشه..

گرچه برای خوش‌مشربی و دستاوردهای علمی‌‍ش مورد تحسین قرار میگرفت، دانش‌آموز دبیرستانی کیوکو هوری وجه دیگه‌ای از خودش رو پنهان می‌کرد. با والدینی که اغلب برای کار از خونه دورن، هوری مجبوره از برادر کوچک‌ترش مراقبت کنه و کارای خونه رو انجام بده، براش هیچ فرصتی برای معاشرت جدا از مدرسه باقی نذاشته بودن. در همون حال، ایزومی میامورا به عنوان یه اوتاکوی عینکی متفکر دیده میشه، هرچند در واقعیت اون یه آدم مهربونه که توی درس خوندن بی‌عرضه‌ است. به علاوه اون نه تا پرسینگ مخفی پشت موهای بلندش و یه تتو در امتداد کمر و شونه چپش داره. خیلی اتفاقی، هوری و میامورا به همدیگه برخورد کردن...

کیمیزوکا کیمیهیکو یه آهن‌ربای دردسره‌‌. از گیر افتادن تو صحنه جرم گرفته تا اتفاقی دیدنِ معامله‌ موادمخدر، هر جا که می‌ره دردسر هم باهاش میاد. پس جای تعجبی هم نیست که پرواز به نظر معمولیش به یکباره وارد شرایط اظطراری بشه و نیاز ضروری به یه کارآگاه تو کابین پیدا میشه. متاسفانه، تلاشش برای جلوگیری از دردسر توسط یه دختر مو نقره‌ای که با اسم مستعار سیتا شناخته میشه ازبین رفت. دختر خودش رو کارآگاه معرفی کرد و بی تعارف کیمیزوکا رو به عنوان همکارش وارد پرونده کرد. اون اتفاق نقطه آغازی بر ماجراجویی بزرگی در سراسر جهان بود، چیزی که کیمیزوکا تو خوابش هم تصورش رو نمی‌کرد. هر دوی اونا با اطلاع از خطر مرگشون وقتشون رو صرف نابودی سازمانهای جنایتکار، جلوگیری از وقوع فاجعه و نجات مردم کردن. اما سه سال بعد با مرگ سیستا سفر اونا هم به پایان خودش رسید. اینبار کیمیزوکا تصمیم گرفت که یه زندگی عادی دبیرستانی‌ داشته باشه. او یک سال در خفا زندگی کرد. اما دست سرنوشت او را با دختری که به شکل عجیبی شبیه سیستا بود آشنا کرد، اتفاقی که زندگی آرام او را دوباره به چالش میکشید.

شیرایوکی(Shirayuki) زن جوانی است که با موهای سرخ رنگ بی نظیری زاده شده. پرنس راجین(Prince Rajin) که وصف او را شنیده به او دستور میدهد که معشوقه اش باشد, شیرایوکی درحالی که جایی برای رفتن ندارد, موهایش را کوتاه میکند و به کشور همسایه فرار میکند. حین عبور از جنگل ها شیرایوکی به زن( Zen) بر می خورد, مرد جوانی که پس از اینکه شیرایوکی شجاعانه زخمهایش را درمان میکند حاضر به کمک کردن به او می شود. اما هویت واقعی زن چیست و چه بر سر شیرایوکی خواهد آمد؟فانتزی با طراوتی درباره ی یک قهرمان زن خوش بین و شاهزاده ای که دائماً هوای او را دارد…

داستان در اکادمی در شهر اب هست ریکا (در غیر این صورت به عنوان ستاره شناخته شده)میشه .جهانی که پر از سرگرمی و یگ پارچگی در جشنواره ستاره تا این که پسر و دختری از یک( نژاد Starpulse )وارد اکادمی میشن و با خودشان سلاح های جدیدی رو ساختن برای رقابت با (Amagiri Ayato) و بعد از ان ریاتو و ریکا به رئیس شورای دانشجویی آکادمیSeidoukan دعوت میشن و بلا فاصله مرد خشم “Petalblaze Witch” جولیس میشن و بعد از ان بزرگ ترین جشنواره جنگ سرگرمی شکل میگیره.

فصل دوم انیمه بسیار زیبای Akagami no Shirayuki-hime پیشنهاد می کنم از دستش ندید

تا زمانیکه 7 سنگ قیمتی را تصاحب نکردی، در جزیره زندانی خواهی بود و برای تصاحب آنها مجبور هستی انسانهای دیگر را از بین ببری.