اوساگی سوکینو یه دانش آموز متوسط و نق نقوئه که معمولا توی امتحانات نمره پایینی میگیره. به طور غیر منتظره ای زندگی یکنواختش وقتی که گربه ای رو نجات میده که یک هلال ماه روی سرش داشته، به طور کامل تغییر میکنه. گربه که اسمش لوناست، بعدا افشا میکنه که دیدارشون یک تصادف نبوده. سرنوشت اوساگی این بوده که سیلر مون بشه که یکی از محافظین سیاره هاست که قدرت حفاظتت کردن از اونها رو داره. به اوساگی یه سنجاق سینه مخصوص داده میشه که بهش اجازه میده هروقت که خواست تبدیل بشه و باید از قدرت جدیدش برای محافظت از هیولاهای شیطانی ای که از طرف ملکه بریل از قلمروی تاریکی فرستاده میشن حفاظت کنه.

Nura Rikuo در نگاه اول به نظر یک دانش آموز معمولی میاد ولی اون در واقع نوه ی خاندان بزرگ یوکایی ها و نوه ی Nurarihyon است.او که پس از حل اختلافات میان دو قبیله می خواست کمی استراحت کند اما دوباره درگیر دشمنی گروه دیگری به نامHaguromo-Gitsune شد که پس از 400 سال زندگی در تاریکی فعالیت خودشون را آغاز کردند و این بار مقابله با آنها کار سخت و طاقت فرسایی است.

در مورد پسري به نام ريکو نورا هست که به عنوان فرمانده سوم شياطين شناخته ميشه و کل خاندان شياطين نورا منتظر هستند که ريکو مسئوليت خاندان رو به عنوان فرمانده سوم به عهده بگيره ولي ريکو الان خودش رو يه انسان عادي ميدونه و در حالت انساني خودش به هيچ وجه حاظر به تغيير حالت شيطانيش و قبول همچين مسئوليتي نيست چون خودش رو يه انسان ميدونه و افراد زيادي نيستند که تونسته باشند حالت شيطاني ريکو رو ديده باشند .. اما ريکو ناخوداگاه وقتي خودش يا يکي از دوستانش در خطر قرار ميگيره به حالت شيطانيش درمياد و حالت شيطاني اون خواستار به قدرت رسيدن هستش و ميخواد بالاخره به عنوان فرمانده سوم جانشين فرمانده دوم بشه .....

"موشي" ساد‌ه‌ترين فرم زندگي در جهان. آن‌ها بدون هيچ هدف و مقصودي به جز "بودن" وجود دارند. آن‌ها وراي قيدهاي "خير" و "شر" هستند. موشي مي‌تواند در فرم‌هاي بيشماري وجود داشته باشد و توانايي تقليد جنبه‌هاي طبيعت مانند گياهان، بيماري‌ها و حتي پديده‌هايي مانند رنگين کمان را دارند. هرچند اين، تعريفي مبهم از اين دنياي پرتلاطم "موشي-شي" است، تا جايي که ناميدن آن‌ها به عنوان گونه‌اي از زندگي هم ساده انگاري است. جزئيات در مورد موشي پراکنده است، زيرا بيشتر مردم از وجود آن‌ها آگاهي ندارند. پس موشي چيست و چرا آن‌ها وجود دارند؟ اين پرسشي است که يک "موشي-شي"، "گينکو"، پيوسته به آن فکر مي‌کند. موشي-شي کساني هستند که در آرزوي درک جايگاه آن‌ها در سلسله مراتب زندگي تحقيق مي‌کنند. "گينکو" شايعاتي که مي‌تواند با حضور موشي‌ها مرتبط باشد را پي‌گيري مي‌کند. تنها به اين دليل که جوابي پيدا کند. در نهايت، اين مي‌تواند حتي منجر به معني خود زندگي شود...

زمانی که یه سری از اجساد پوسیده ی حیوانات بعد از یه شب توی یه دهکده ی کوهستانی دورافتاده پیدا میشن، اینوگامی، یه کارآگاه از توکیو که متخصص حل پرونده های مرموز و سریه، برای تحقیق فراخونده میشه. حین کار روی پرونده با پسر عجیبی دوست میشه که هر روز به جای رفتن به مدرسه، توی زمینای کشاورزی کار میکنه. اون که توسط دوستاش رونده شده، بعد از یه یوکای (موجودات افسانه ای ژاپنی) که توی گل و لای زندگی میکنه، لقب "دوروتا-بو" بهش تعلق میگیره ،به اینوگامی کمک میکنه تا حقیقت پشت پرده ی قتل ها رو آشکار کنه. اما نیروهای ماوراء طبیعی هم بیکار ننشستن ، و از اونجایی که "دوروتا-بو" فقط یه لقبه، ممکنه این تنها چیزی نباشه که...

آئویی دختری ـه که در سال آخر دبیرستان ـه و بیماری پدربزرگش رو به ارث برده , اون میتونه ارواح آیاکاشی رو ببینه. روزی از روز ها وقتی آئویی داره به یک سری از آیاکاشی ها غذا میده , سر و کله ی یک اهریمن پیدا میشه و میگه پدربزرگ آئویی یک بدهی بزرگ بهش داره. برای جبران خسارت آئویی باید با اون ازدواج کنه ولی آئویی پیشنهادش رو رد میکنه و تصمیم میگیره قرضش رو با کار کردن زیاد پس بده.

نزدیک 20 سال پس از آغاز قرن ۲۱م، مردم وجود یوکای رو فراموش کرده بودند. زمانی که تعدادی پدیده غیر قابل توصیف، بزرگسال‌های دنیای انسان‌ها رو به سردرگمی و ناآرامی دچار کرده بود، مانای سیزده ساله نامه‌ای به پست یوکای مینویسد تا پاسخ‌ها را بیابد، تنها برای مواجه شدن با Gegege no Kitarou...

در 11 سالگی، کوتوکو ایواناگا به مدت 2 هفته توسط یوکای ربوده شد و از او خواسته شد تا به "خدای خرد" آن ها تبدیل شود، رابطی بین روح و دنیای انسان ها، او به سرعت قبول کرد ولی بهای آن چشم راست و پای چپش بود. حالا، شش سال گذشته، هر وقت یوکای بخواهد مشکلاتش را حل کند، برای مشاوره به نزد کوتوکو می رود. در همین زمان، کورو ساکوراگاوا دانشجوی 22 ساله، به تازگی با دوست دخترش بهم زده بود بعد از اینکه هر دو با یک کاپا مواجه شدند و او به تنهایی فرار کرد. دیدن این برای او شانسی بود تا با کورو نزدیک تر شود. کوتوکو سریعا وارد عمل شد، با این امید که روزی با کورو ازدواج کند. ولی، او به زودی متوجه شد که کورو مشکلاتی دارد. با دانستن این، از کورو خواست تا در حل مشکلات فراطبیعی مختلف به او کمک کند، با این آرزو که همکار تازه اش در نهایت به او علاقه مند شود.

میسویوشی تادا,پسری که ذهنیتی از عشق ندارد , هنگامی که در حال عکس گرفتن از درختان شکوفه های گیلاس است با ترسا وایگنر, دانش اموزی انتقالی از لوکزامبورگ ملاقات میکند.ترسا بعد از رسیدن به ژاپن گم و از هم سفری اش جدا شده است. میتسویوشی به او کمک میکند و او را به کافی شاپ پدربزرگش میبرد.

کاپیتان سوباسا داستان یک دانش اموز دوره ابتداییه که تمام افکار و ارزوهاش نشعت گرفته از عشق اون به فوتباله. سوباسا اوزارای 11 ساله فوتبال بازی کردن رو از بچگی شروع کرده و درحالی که برای اکثر دانش اموزای همسن خودش فوتبال فقط یه ورزش تفریحیه، برای اون به دغدغه فکریه بزرگی تبدیل شده. سوباسا برای دنبال کردن ارزوهاش همراه مادرش به شهر نانکاتسو که به دلیل تیم های موفق مدارسش معروفه، نقل مکان می کنن. ولی اگرچه سوباسا توی تیم سابقش بهترین بود ولی در نانکاتسو رقبای زیادی وجود داره که باعث میشه سوباسا تمام توانایی ها و استعدادشو لازم داشته باشه تا بتونه خودشه از بقیه جدا کنه. او نه تنها با رقبای جدید اشنا میشه، بلکه دوستان جدیدی هم پیدا میکنه. مثل دختر زیبایی به نام سانائه اکازاوا و دروازبان با استعدادی به نام گنزو واکابایاشی که مثل سوباسا علاقه شدیدی به فوتبال داره و در ادامه به سوباسا کمک میکنه تا پیشرفت کنه و به سوی رویاهاش بره. حضور در جام جهانی فیفا به همراه ژاپن ارزوی نهایی سوباساست اما قطعا سوباسا راه درازی رو برای رسیدن به این ارزو درپیش داره.

خلاصه داستان: در دنیای این انیمه دنیایی دیگر وجود دارد که شیاطین در آن دنیا زندگی میکنند. دنیای انسان ها و شیاطین از یکدیگر جدا هستند ولی به وسیله ی دروازه ای به هم متصلند. هیچ موجودی نمی تواند از دنیایی به دنیای دیگه بره ولی شیاطین به وسیله ی تسخیر اشیاء، انسان ها، و سایر موجودات می توانند به دنیای انسان ها بیاند. هر کدوم از این دنیاها هم اسم خاص خودش رو داره.

آشیتا آئویی یک فوتبالیست از یک شهر کوچک در ژاپن است. امید و آرزوش اینه که وارد یک دبیرستان با باشگاه فوتبال خوب بشه ولی وقتی که توی یه مسابقه، مرتکب یک اشتباه حیاتی و منجر به باخت و حذف تیمش میده، امید و آرزوش بر باد میرن. با این حال توجه یک فرد مهم که از توکیو اومده بوده رو جلب میکنه. اوضاع برای آشیتو چطور پیش میره؟

میرای کوریاما تنها بازمانده قبیله مبارزان دنیای ارواحه که قدرتی دارن از خونشون به عنوان سلاح استفاده کنن. به همین صورت به میرای وظیفه داده شده که "یومو"ها رو شکار کنه و بکشه - موجوداتی که گفته میشه از احساسات منفی انسان ها به وجود اومدن. یه روز وقتی میرای روی سقف مدرسه توی افکار عمیقش فرو رفته بود، آکیهیتو کانبارا رو میبینه که یه نیمه یومو در فرم انسانیه. میرای که ترسیده خونش رو سلاح میکنه و وارد بدن آکیهیتو میکنه و میفهمه که اون یه موجود نامیراست. از اونجا به بعد این دوتا با هم دوست میشن ولی میرای هنوز سعی داره اونو بکشه. به مرور آکیهیتو قانعش میکنه ک وارد کلوپ ادبیات مدرسه بشه که 2 تا دیگه از مبارزان دنیای ارواح قدرتمند هم داخلش هستن.

سه هیولا، بم، که شبیه خلافکاران است، برو، که شبیه پسر است، و برا، یک جادوگر، به عنوان نماینده قانون عمل می کنند، با این امید که روزی اجازه بیایند که به انسان تبدیل شوند. چند اپیزود شامل محافظت آن ها از یک پسر جوان است. این نوع انیمیشن کاملا متمایز بوده . خط داستانی جذاب است.

فلیسیتا دختر یکی یه دونه رئیس سازمانی به نام "آرکانا فامیگلیا" (Arcana Famiglia) ست که توسط مادر سختگیرش بزرگ شده. اون برای دیدن پدرش به جزیره رگالو، واقع در دریای مدیترانه میاد اما اوضاع زیاد خوب پیش نمیره. سالهاست که جزیره رگالو توسط سازمان فامیگلیا محافظت میشه. سازمان فامیگلیا کاری میکنه تا مردم قراردادی با کارتهای آرکانه ببندن و در عوض قدرتهای خاص دریافت کنن. رئیس سازمان تصمیم میگیره بازنشست بشه و صندلیش رو به مردی بسپره که بیشترین قدرت رو در این سازمان داره. فرد مورد نظر با یه سری دوئل انتخاب میشه و رئیس هم گفته تنها دخترش رو به عقد برنده و رئیس جدید سازمان درخواهد آورد. فلیسیتا مخالفت میکنه و تصمیم میگیره برای انتخاب راهش، مبارزه کنه. دوستانش، لایبرتا و نوا، در مبارزه برای آزادی، اونو همراهی میکنند.

یوکی می خواهد بیشتر درباره خانواده اصلیش و خاطرات پاک شده اش بداندبنا براین شروع به جستجو می کند. راز فاش می شود و یوکی و دوستانش وارد ماجرای جدید و عشق ممنوع می شوند

یوکی کراس و زرو به همراه گروه کوچکی عضو تیم انضباطی مدرسه هستند مهمترین وظیفه این گروه دور نگه داشتن دانش اموزان شیفت روز از دانش اموزان شیفت شب میباشد زیرا که دانش آموزان شیفت شب همگی خون اشام بوده و از انسان های معمولی کاملا متفاوتند. کانامه کوران رهبر خوابگاه و دانش اموزان شیفت شب که خون آشامی اصیل و فوق العاده نیرومند است عاشق یوکی است اما بنا به دلایلی نمیتواند به عشق خود اعتراف کند از طرفی زرو نیز عاشق یوکی است …. کانامه کوران از زرو به عنوان یک ابزار برای حفاظت یوکی از یک خطر مرموز و مخفی به گونه ای خاص بدون انکه خود یوکی متوجه موضوع باشد استفاده میکند.