داستان این انیمه در جهانی اتفاق می‌افتد که دروازه‌هایی به دنیای هیولاها باز شده‌اند و انسان‌های منتخب، معروف به شکارچی‌ها (Hunters)، مأموریت دارند که این هیولاها را از بین ببرند. سونگ جین-وو، شخصیت اصلی داستان، در ابتدا ضعیف‌ترین شکارچی رده E بود که در میان شکارچیان به "ضعیف‌ترین شکارچی جهان" شهرت داشت. اما پس از مأموریتی مرگبار در یک سیاه‌چاله خطرناک، او با سیستمی مرموز مواجه می‌شود که به او اجازه می‌دهد تا برخلاف سایر شکارچیان، توانایی‌هایش را بدون محدودیت تقویت کند. او به یک "بازیکن" تبدیل می‌شود که می‌تواند با شکست دشمنان، سطح خود را بالا ببرد و قدرت‌های جدیدی به دست آورد.

در این آرک، شینیگامی‌ها با تهدید بزرگی از سوی کوئینشی‌ها روبرو می‌شوند. کوئینشی‌ها، نژادی باستانی با قدرت‌هایی منحصر به فرد، قصد دارند با نابودی شینیگامی‌ها به سلطه بر جهان روح برسند. ایچیگو کوروساکی و دوستانش به عنوان شینیگامی‌ها، وظیفه سنگینی بر دوش دارند تا از دنیای روح محافظت کنند و جلوی نقشه‌های شوم کوئینشی‌ها را بگیرند.

پس از نابودی شهر زادگاهشان، دوستان دوران کودکی، کافکا هیبینو و مینا آشیرو، عهدی بستند تا افسران نیروی دفاعی شوند - یک سازمان نظامی مسئول حفاظت از ژاپن در برابر هیولاهای عظیم الجثه به نام "کایجو". دهه‌ها بعد، کافکا ۳۲ ساله تقریباً آرزوهای قهرمانی خود را رها کرده است. در عوض، او بقایای کایجوهای کشته‌شده را پس از شکست توسط سربازان شجاع - از جمله مینا که با موفقیت به هدف مشترک خود دست یافته است - تمیز می‌کند. هنگامی که کافکا با رنو ایچیکاوا، همکار جدید خود، ملاقات می‌کند، با بازتابی از گذشته خود روبرو می‌شود: یک جوان بلندپرواز که تنها آرزویش مبارزه به عنوان عضوی از نیروی دفاعی است. متأسفانه، این دو نفر به زودی در یک برخورد غیرمنتظره با یک کایجو سرکش درگیر می‌شوند. اگرچه کافکا ماهیت ذاتی قهرمانانه خود را نشان می‌دهد و رنو را از سرنوشت حتمی نجات می‌دهد، اما خود به شدت زخمی می‌شود. در حالی که هر دو مرد در بیمارستان بهبود می‌یابند، به نظر می‌رسد کافکا توسط یکی دیگر از هیولاها مورد حمله قرار گرفته است. در نتیجه، او توانایی تبدیل شدن به یک کایجو انسان‌نما با قدرت و توانایی هیولاهای عظیم الجثه‌ای که ژاپن را تهدید می‌کنند، به دست می‌آورد. کافکا که توسط ارتش "کایجو شماره ۸" نامگذاری شده است، تصمیم می‌گیرد از هدایای جدید خود برای خیر بزرگتر استفاده کند. کافکا و رنو که با احترام متقابل به هم گره خورده‌اند، برای پیوستن به جنگجویانی مانند مینا در خط مقدم نیروی دفاعی راهی می‌شوند.

در شهر کوروزو-چو، کیریه گوشیما زندگی نسبتاً عادی را با خانواده خود سپری می‌کند. روزی، در حالی که به ایستگاه قطار می‌رود تا با دوست پسر خود، شوئیچی سایتو، ملاقات کند، او پدر شوئیچی را می‌بیند که در یک کوچه به یک صدف حلزون خیره شده است. بدون فکر کردن به آن، او این حادثه را به شوئیچی ذکر می‌کند، که می‌گوید پدرش اخیراً رفتار عجیبی داشته است. شوئیچی تمایل فزاینده خود را برای ترک شهر با کیریه بیان می‌کند و می‌گوید که شهر با مارپیچ‌ها آلوده شده است. اما وسواس پدرش در مورد شکل، به زودی مرگبار می‌شود و زنجیره‌ای از حوادث وحشتناک و غیرقابل توضیح را آغاز می‌کند که باعث می‌شود ساکنان کوروزو-چو به دیوانگی فرو روند.

دیولمن داستان آکیرا فودو، یک نوجوان خجالتی و ترسو را روایت می‌کند که با پدرش به کوهنوردی در هیمالیا رفته است. در وسط سفر، پدر و پسر هر دو در یک حادثه غم‌انگیز کشته می‌شوند. جسد آکیرا پیدا می‌شود و توسط شیطان‌مرد، یک سرباز شیطانی، تسخیر می‌شود که از شکل انسانی جدید خود به عنوان یک پوشش برای انجام ماموریت خود در ایجاد آشوب در زمین برای هموار کردن راه برای تهاجم شیطانی به سیاره استفاده می‌کند. قبل از اینکه ماموریت او بتواند به طور جدی آغاز شود، شیطان‌مرد با میکی ماکی‌مورا، دوست دوران کودکی آکیرا آشنا می‌شود و به سرعت عاشق او می‌شود. شیطان‌مرد تصمیم می‌گیرد از میکی و بشریت به طور کلی با مبارزه علیه هم‌نوعان شیطانی خود محافظت کند. رهبر قبیله شیطان، زِنون، از خیانت شیطان‌مرد بسیار عصبانی می‌شود و به سرعت دوستان سابق شیطان‌مرد را برای نابودی او می‌فرستد. شیاطین دیگر به زودی متوجه می‌شوند که میکی برای شیطان‌مرد عزیز است و او اکنون باید هم از خود و هم از او محافظت کند. آیا قدرت عشق می‌تواند بر قدرت واقعی شر غلبه کند؟

فودو جون یک سوپرمدل زیباست که توسط بسیاری مورد ستایش قرار می‌گیرد. او همچنین یک راز تاریک دارد که حتی خودش در ابتدا از آن بی‌خبر است، زیرا در رگ‌های او ژن‌هایی جریان دارند که گام بعدی در تکامل بشریت را در خود جای داده‌اند. همان خون موجودات فوق‌انسانی وحشی که شهر را وحشت زده می‌کنند. با این حال، بر خلاف بقیه آن‌ها، جون توانسته است یک کنترل شکننده بر انسانیت خود حفظ کند، و او توسط آسوکا ران، عضو یک سازمان مخفی در دولت، با هدف کنترل، اگر نه حذف، این ویرانگرهای دیوانه بشر، استخدام می‌شود. جون، به عنوان بانوی دویلمن، اکنون باید نسل خود را نابود کند، اما چقدر بیشتر می‌تواند عقلانیت خود را در موقعیتی که هرگز در ابتدا انتخاب نکرده است حفظ کند؟

پس از کشف وجود شیاطین در توکیو، گروه اصلی سایبورگ به رهبری دکتر گیل‌مور خود را در درگیری با شیطان‌مرد، یک شیطان قدرتمند که تصور می‌شود با سازمان تروریستی سودجوی جنگ، بلک گوست متحد است، می‌یابند. در همین حال، یک تهدید بزرگ‌تر زمانی ظهور می‌کند که دکتر آدامز، یک دانشمند بلک گوست خط جدید مدل‌های سایبورگ نوجوان خود را علیه 009 و دوستانش آزاد می‌کند.

با افشای وجود واقعی شیاطین در میان ما، ترس در سراسر توکیو گسترش می‌یابد. پارانویا و جنبه تاریک بشریت در خیابان‌ها جوش می‌زند زیرا مردم به یکدیگر حمله می‌کنند، مشکوک هستند که هر کسی می‌تواند در واقع یک شیطان باشد که در لباس انسان پنهان شده است. در میان تنش‌های رو به رشد، تراژدی بر آکیرا وارد می‌شود و باعث می‌شود ذهن او به زیر هوشیاری خود عقب‌نشینی کند، اجازه می‌دهد تا خود شیطانی آمون از قفس گوشت آکیرا آزاد شود و بر انسان‌ها و شیاطین یکسان ویرانی بیاورد.

بن‌بست ۱۵۰ ساله بین دو ابرقدرت بین‌ستاره‌ای، امپراتوری کهکشانی و اتحادیه سیارات آزاد، با ظهور نسل جدیدی از رهبران به پایان می‌رسد: ژنرال نظامی ایده‌آلیست راینهارد فون لوهنگرام و مورخ محافظه‌کار اتحادیه سیارات آزاد، یانگ ون‌لی. در حالی که راینهارد با کمک دوست دوران کودکی خود، زیگفرید کیرچیس، در سلسله مراتب امپراتوری بالا می‌رود، او باید نه تنها در جنگ، بلکه در برابر بقایای سلسله در حال فروپاشی گلدنباوم نیز بجنگد تا خواهر خود را از دست کایزر آزاد کند و بشریت را تحت یک حاکم واقعی متحد کند. در همین حال، در سوی دیگر کهکشان، یانگ - یک حامی قوی ایده‌های دموکراتیک - باید با وجود مبارزات اتحادیه سیارات آزاد، بر عقاید خود استوار بماند و به شاگرد خود، جولیان مینتز، نشان دهد که خودکشی راه حل نیست. با درگیری ایدئولوژی‌ها در میان تلفات بسیار جنگ، دو ذهن استراتژیک باید از خود بپرسند که دلیل واقعی جنگ آن‌ها چیست.

با نزدیک شدن جنگ پنجم مقدس به پایان، سابر وظیفه نهایی خود را از جنگ قبلی تکرار می‌کند تا چرخه شرور را یک بار برای همیشه پایان دهد. با ضربه قاطعی که ذخایر مانای باقی مانده او را تخلیه می‌کند، بدن سابر شروع به از بین رفتن می‌کند. او خداحافظی اشک‌بار می‌کند، اما رین توساکا در آخرین لحظه به او دست می‌زند. آینده تغییر کرده است و آغاز جدیدی در انتظار است.

در میانه جنگ پنجم مقدس، کستر نقشه‌های خود را به حرکت در می‌آورد، با شروع به دستگیری خدمتکار شیرو، سابر. با قدرتمندتر شدن این جادوگر، رین و آرچر تصمیم می‌گیرند که او تهدیدی است که باید فوراً با آن مقابله شود. اما با تغییر تعادل قدرت در جنگ، استاد و خدمتکار خود را در حال جدا شدن می‌بینند. در همین حال، با وجود از دست دادن خدمتکار خود و زمین خوردن از جراحات، شیرو هشدار رین را برای ترک نبرد سلطنتی نادیده می‌گیرد و راه خود را به جنگ علیه کستر باز می‌کند. شیرو مصمم است که اراده خود را در اراده خود برای جنگ نشان دهد، پتانسیل او برای تبدیل شدن به یک حامی مردم به آزمون گذاشته می‌شود. در میان خونریزی و هرج و مرج، انگیزه‌های هر استاد و خدمتکار به تدریج آشکار می‌شود زیرا آنها همه چیز را فدا می‌کنند تا به عنوان برنده ظاهر شوند و جام مقدس را ادعا کنند.

در دوران نوجوانی، چیزهای کمی می‌توانند به اندازه دلشکستگی‌های ناشی از عشق بی‌جواب، به افراد آسیب بزنند. این مورد نیز در مورد ناتسو فوجی صادق است که خود را شیفته‌ی هینا یافته است.

مأموریت صد ساله: ماموریتی چالش‌برانگیز و خطرناک که بیش از یک قرن است بدون نتیجه مانده است. در حالی که تعداد بی‌شماری از جادوگران تلاش کرده‌اند تا این هدف طاقت‌فرسا را بر عهده بگیرند، نتایج آن‌ها به شکست سنگین یا چیزی بدتر ختم شده است. با این وجود، ناتسو دراگنیل و دوستانش - لوسی هارتفیلیا، گری فول‌باستر، ارزا اسکارلت و وندی مارول، همراه با اکسیدهای هاپی و چارلز - با جسارت این ماموریت را آغاز می‌کنند.

آماندا والر، رئیس سازمان آگروس، گروهی از جنایتکاران بدنام را برای یک مأموریت گردهم آورده است: هارلی کوئین، ددشات، صلح‌بان، کلی‌فیس و کینگ شارک. این ابرشرورهای دی‌سی به دنیایی دیگر فرستاده می‌شوند که از طریق یک دروازه به دنیای ما متصل شده است. دنیایی از شمشیر و جادو، جایی که اورک‌ها جولان می‌دهند و اژدهاها بر آسمان حکومت می‌کنند – یک "ایسکای!"

داستان حول محور دو برادر مزدور به نام‌های Ash و Rozé می‌چرخد که وظیفه نجات Empress Sakuya را بر عهده دارند. Ash یک خلبان Knightmare ماهر است و Rozé یک استراتژیست و جمع‌آوری کننده اطلاعات باهوش است.

در اعماق تاریک و یخ‌زده‌ی کیهان، جایی که همه چیز منجمد شده است، کاوشگر سرگردان تصویری عجیب و غریب را ثبت می‌کند. نه لاشه‌ی اژدهای غول‌پیکر که به نظر می‌رسد به قدمت خود کیهان باشند، به تابوتی برنزی کهن بسته شده‌اند. این کشف سوالات بسیاری را برمی‌انگیزد. آیا این اژدهاها در گذشته‌های دور وجود داشته‌اند یا به نحوی به دورترین نقاط فضا راه یافته‌اند؟ آیا این می‌تواند دروازه‌ای به دنیایی افسانه‌ای باشد، جایی که افسانه‌ها واقعی هستند، مردم تا ابد زنده می‌مانند و اتفاقات عجیبی دائماً رخ می‌دهد؟

فصل پنجم انیمه Kingdom که با عنوان "Kingdom: The Great Battle" نیز شناخته می‌شود، به ادامه نبرد حماسی "Ei Sei" و ارتش "Xin" برای متحد کردن چین می‌پردازد.

قسمت‌های نماهنگ تصویری در دی‌وی‌دی و بلو-ری انیمه کاکوگورویی

فصلی جدید از انیمه زیبای شیطان کش (Kimetsu no Yaiba)

وقتی اربابش و رئیس خانواده لاولیس ترور می‌شوند، «شنگ خون» از خواب بیدار می‌شود.

یک تاجر ژاپنی که توسط دزدان دریایی امروزی اسیر شده بود، توسط شرکتش نوشته شده و مرده باقی می ماند. او که از زندگی شرکتی خسته شده است، تصمیم می گیرد با مزدورانی که او را ربوده اند، بپیوندد و بخشی از باند آنها شود.

نینجای سابق جو هیگان پس از فرار از قبیله خود و فرار به مناطق روستایی آمریکا در کمین قاتلانی قرار می گیرد که به دنبال انتقام خونین از او و خانواده اش به خاطر خیانتشان هستند.

باند توکیو مانجی پس از موفقیت در درگیری زمستانی خود علیه تایجو شیبا و اژدهای سیاه او، اعضای باقی مانده گروه خود را جذب می کند. تاکیمیچی هاناگاکی به دلیل شجاعت قهرمانانه و روحیه تسلیم ناپذیرش باید به هدف خود یعنی شکست دادن سرنوشت غم انگیزی که در انتظار دوست دخترش هیناتا تاچیبانا بود، می رسید. اما.........