افسانه‌ها داستان نگهبانان مقدسی به نام شالن را روایت می‌کنند که با استفاده از قدرت آتش، فلز، آب، چوب و زمین تلاش کردند سرزمین‌ها را از ۴ موجود وحشی از دنیای دیگر محافظت کنند. با این حال، این موجودات حتی برای آن‌ها بسیار قدرتمند بودند تا اینکه قدرت جدیدی پیدا شد - طلسم باد. ارواح این موجودات مهر و موم شدند و صلح در دنیای انسان‌ها بازگرداند. از آن زمان، افرادی که با یک علامت خاص روی دست خود متولد می‌شوند، شالن می‌شوند که باید از همه در دنیای انسان‌ها محافظت کنند. لانگ مینگ یک پسر جوان نابیناست که شنوایی استثنایی دارد. در حالی که او با مادرش در شیائویانگگنگ زندگی می‌کند و سعی می‌کند پول در بیاورد، شهر او توسط یک دیو مورد حمله قرار می‌گیرد و مادرش ناپدید می‌شود. لانگ آماده است برای پیدا کردن او هر کاری انجام دهد بنابراین با یک دختر عجیب و غریب معامله می‌کند، او بعداً او را گلبلین کوچک می‌نامد. این آغاز یک ماجرای حماسی است که زندگی لانگ مینگ را برای همیشه تغییر خواهد داد.

وقتی ریلی کوچولو رو از خونه‌ی قبلیشون کندن و آوردن یه شهر جدید، احساساتش قاطی پاتی میشه! شادی، ترس، خشم، انزجار و غمگینی، همه‌شون یهو با هم شروع می‌کنن به دعوا سر اینکه چطوری باید تو این شهر جدید و مدرسه‌ی جدید سرپا بمونن.داستان از زمانی شروع می‌شود که رایلی از شهری کوچک به سان فرانسیسکو نقل مکان می‌کند. این تغییر بزرگ، باعث ایجاد آشفتگی در دنیای درونی رایلی می‌شود. در این دنیا، پنج احساس اصلی به نام‌های شادی، غم، خشم، ترس و انزجار وجود دارند که مسئول کنترل افکار و رفتارهای رایلی هستند. با تغییر محیط زندگی رایلی، این احساسات با هم در تضاد قرار می‌گیرند و تلاش می‌کنند تا به بهترین نحو به رایلی کمک کنند.

فرماندهی ذهن رایلی که حالا به سن نوجوانی رسیده دچار تغییری ناگهانی شده است. حالا در کنار احساساتی چون شادی، غم، خشم، ترس و تنفر، احساس دیگری به نام دلشوره پیدایش شده و اوضاع را مشوش کرده است.

پس از دریافت دستور جایگزینی در عملیات استریکس، لوید تصمیم می‌گیرد برای جلوگیری از جایگزینی خود، به آنیا کمک کند تا با پخت غذای مورد علاقه مدیر مدرسه، در مسابقه آشپزی آکادمی عدن برنده شود.