در شهر کوروزو-چو، کیریه گوشیما زندگی نسبتاً عادی را با خانواده خود سپری می‌کند. روزی، در حالی که به ایستگاه قطار می‌رود تا با دوست پسر خود، شوئیچی سایتو، ملاقات کند، او پدر شوئیچی را می‌بیند که در یک کوچه به یک صدف حلزون خیره شده است. بدون فکر کردن به آن، او این حادثه را به شوئیچی ذکر می‌کند، که می‌گوید پدرش اخیراً رفتار عجیبی داشته است. شوئیچی تمایل فزاینده خود را برای ترک شهر با کیریه بیان می‌کند و می‌گوید که شهر با مارپیچ‌ها آلوده شده است. اما وسواس پدرش در مورد شکل، به زودی مرگبار می‌شود و زنجیره‌ای از حوادث وحشتناک و غیرقابل توضیح را آغاز می‌کند که باعث می‌شود ساکنان کوروزو-چو به دیوانگی فرو روند.

دیولمن داستان آکیرا فودو، یک نوجوان خجالتی و ترسو را روایت می‌کند که با پدرش به کوهنوردی در هیمالیا رفته است. در وسط سفر، پدر و پسر هر دو در یک حادثه غم‌انگیز کشته می‌شوند. جسد آکیرا پیدا می‌شود و توسط شیطان‌مرد، یک سرباز شیطانی، تسخیر می‌شود که از شکل انسانی جدید خود به عنوان یک پوشش برای انجام ماموریت خود در ایجاد آشوب در زمین برای هموار کردن راه برای تهاجم شیطانی به سیاره استفاده می‌کند. قبل از اینکه ماموریت او بتواند به طور جدی آغاز شود، شیطان‌مرد با میکی ماکی‌مورا، دوست دوران کودکی آکیرا آشنا می‌شود و به سرعت عاشق او می‌شود. شیطان‌مرد تصمیم می‌گیرد از میکی و بشریت به طور کلی با مبارزه علیه هم‌نوعان شیطانی خود محافظت کند. رهبر قبیله شیطان، زِنون، از خیانت شیطان‌مرد بسیار عصبانی می‌شود و به سرعت دوستان سابق شیطان‌مرد را برای نابودی او می‌فرستد. شیاطین دیگر به زودی متوجه می‌شوند که میکی برای شیطان‌مرد عزیز است و او اکنون باید هم از خود و هم از او محافظت کند. آیا قدرت عشق می‌تواند بر قدرت واقعی شر غلبه کند؟

فودو جون یک سوپرمدل زیباست که توسط بسیاری مورد ستایش قرار می‌گیرد. او همچنین یک راز تاریک دارد که حتی خودش در ابتدا از آن بی‌خبر است، زیرا در رگ‌های او ژن‌هایی جریان دارند که گام بعدی در تکامل بشریت را در خود جای داده‌اند. همان خون موجودات فوق‌انسانی وحشی که شهر را وحشت زده می‌کنند. با این حال، بر خلاف بقیه آن‌ها، جون توانسته است یک کنترل شکننده بر انسانیت خود حفظ کند، و او توسط آسوکا ران، عضو یک سازمان مخفی در دولت، با هدف کنترل، اگر نه حذف، این ویرانگرهای دیوانه بشر، استخدام می‌شود. جون، به عنوان بانوی دویلمن، اکنون باید نسل خود را نابود کند، اما چقدر بیشتر می‌تواند عقلانیت خود را در موقعیتی که هرگز در ابتدا انتخاب نکرده است حفظ کند؟

با افشای وجود واقعی شیاطین در میان ما، ترس در سراسر توکیو گسترش می‌یابد. پارانویا و جنبه تاریک بشریت در خیابان‌ها جوش می‌زند زیرا مردم به یکدیگر حمله می‌کنند، مشکوک هستند که هر کسی می‌تواند در واقع یک شیطان باشد که در لباس انسان پنهان شده است. در میان تنش‌های رو به رشد، تراژدی بر آکیرا وارد می‌شود و باعث می‌شود ذهن او به زیر هوشیاری خود عقب‌نشینی کند، اجازه می‌دهد تا خود شیطانی آمون از قفس گوشت آکیرا آزاد شود و بر انسان‌ها و شیاطین یکسان ویرانی بیاورد.

قسمت 0 که برای نشون دادن رابطه بین 2 خواهر ساخته شده. ترجیحا بعد از تماشای انیمه اصلی این قسمت رو تماشا کنین!

بیست و شش سال پیش دانش آموزی به نام میساکی در یک کلاس سال سوم راهنمایی درس میخواند. او شاگردی ممتاز بود و در ورزش هم خوب بود. همچنین گیرایی و جذابیتش او را در بین همکلاسی هایش محبوب ساخته بود. وقتی او به طوری ناگهانی میمیرد، همکلاسی های او تصمیم میگیرند که تا هنگام فارق التحصیل شدن طوری به رفتارشان ادامه بدهند که انگار او هنوز زنده است. سپس، در بهار سال ۱۹۹۸، پسری به نام ساکاکیبارا کویچی به آن کلاس منتقل میشود، و جو ترسناک آنجا باعث براگیخته شدن شکش میشود. مخصوصا به دختری زیبا و گوشه گیر به نام مـِی میساکی که چشم بندی برچشم خود دارد و همیشه درحال نقاشی است.

تومی کاواکامی یک زن مهلک با موهای بلند مشکی و علامت زیبایی درست زیر چشم چپش است. او می تواند تقریباً هر مردی را اغوا کند و آنها را به قتل نیز سوق دهد، حتی اگر قربانی اغلب خود تامی باشد. در حالی که یک عاشق می خواهد او را برای خود نگه دارد، دیگری از سوکوبوس جاودانه وحشت می کند. اما به زودی متوجه می شوند مهم نیست که چند بار او را بکشند، جهان هرگز از دست تامی آزاد نخواهد شد. (منبع: VIZ Media)

از ذهن استاد مانگای ترسناک جونجی ایتو، منتخبی از برخی از عجیب‌ترین، نگران‌کننده‌ترین و وحشتناک‌ترین داستان‌های او می‌آید.

یک مجموعه از داستان های ترسناک ژاپنی بر اساس کارهای جونجی ایتو...............

یک جراح مغز و اعصاب درخشان که در آلمان زندگی می کند زندگی خود را پس از درگیر شدن با یک روان پریش که زمانی بیمار سابق بود ، در آشفتگی کامل می بیند.

روزی تمام اعضای کلاسی دبیرستانی که شامل 32 دانش آموز می شوند پیامی از شخصی که به نام “پادشاه” شناخته می شود دریافت می کنند. این پیام ها شامل دستوراتی است که باید سریعاً اطاعت شوند وگرنه دانش آموزان کشته خواهند شد. دانش آموزان پس از دیدن پیامد اطاعت نکردن، شروع به پیروی از دستورات می کنند اما متوجه می شوند که پیام ها رفته رفته خطرناک تر از قبل می شوند؛ بطوریکه به انجام رساندن آن دستورات کار مشکلی می شود.

نزدیک 20 سال پس از آغاز قرن ۲۱م، مردم وجود یوکای رو فراموش کرده بودند. زمانی که تعدادی پدیده غیر قابل توصیف، بزرگسال‌های دنیای انسان‌ها رو به سردرگمی و ناآرامی دچار کرده بود، مانای سیزده ساله نامه‌ای به پست یوکای مینویسد تا پاسخ‌ها را بیابد، تنها برای مواجه شدن با Gegege no Kitarou...

خلاصه داستان: در دنیای این انیمه دنیایی دیگر وجود دارد که شیاطین در آن دنیا زندگی میکنند. دنیای انسان ها و شیاطین از یکدیگر جدا هستند ولی به وسیله ی دروازه ای به هم متصلند. هیچ موجودی نمی تواند از دنیایی به دنیای دیگه بره ولی شیاطین به وسیله ی تسخیر اشیاء، انسان ها، و سایر موجودات می توانند به دنیای انسان ها بیاند. هر کدوم از این دنیاها هم اسم خاص خودش رو داره.

سه هیولا، بم، که شبیه خلافکاران است، برو، که شبیه پسر است، و برا، یک جادوگر، به عنوان نماینده قانون عمل می کنند، با این امید که روزی اجازه بیایند که به انسان تبدیل شوند. چند اپیزود شامل محافظت آن ها از یک پسر جوان است. این نوع انیمیشن کاملا متمایز بوده . خط داستانی جذاب است.

دختری به خانه ای قدیمی عرفانی می رسد تا در آنجا زندگی کند. در داخل خانه او به سرعت متوجه می شود که ساکنان، 6 برادر، خون آشام هستند و او قرار است برده عروس آنها باشد.

هلسینگ, یک سازمان مخفی بریتانیا است که برای حفظ جان مردم از تهدیدات موجودات تاریکی مافوق طبیعی است.رهبر فعلی,ایتیجرا وینگاتس هلسینگ است که کنترل ارتش شخصی برای نابودی ارواح را دارد,اما با وجود سربازهای آموزش دیده اش در مقابل با اعتماد ترین نابودگر خون آشامش,مردی به نام الاد,که خود یک خون آشام قدرتمند است.به همراه خدمتکار اسرار آمیزه اینتگرا و برده ی خون آشام آلو کارد,سراس ویکتوریا,سازمان نه تنها باید با غول ها و خون آشامهای همیشگی رودر رو بشه,بلکه با سازمانی مخفی از طرف واتیکان,و میلینیوم(دوره هزار ساله),و در آخر با گروهی از انسان های دیوانه و مرموز که در جنگ 50 سال پیش بوجود اومدند ....

هلسينگ درباره‌ي "آلوکارد"، خون‌آشام بدنام و يک دختر پليس، "سراس ويکتوريا"، که به خون‌آشام تبديل شده است، هر دو خون‌آشام توسط گروه نابودي خون‌آشام انگليس، "تشکيلات هلسينگ"، استخدام شده‌اند. هرچند آهسته اما بدون شک، طي ماموريتشان، درمي‌يابند که نسل جديد خون‌آشام‌ها در حال ظهور هستند.

فصل دوم از انیمه ی Tokyo Ghoul:re...