فصل سوم انیمه Kingdom.

در زمان جنگ دوره (221 پيش از تولد مسيح-475) چين باستان، شين و هيو دو بچه يتيم جنگي پادشاهي کين هستن. روياي روزي به اثبات رسوندن خودشون در ميدان جنگ رو در سر مي پرورانن. روزي، با اين وجود، هيو توسط وزيري به قصر برده ميشه. هيو، در نتيجه شکست خوردن جناحي از نزاع بر سر قدرت، نيمه جون، موفق ميشه به دهکده برگرده. شين بعد از اون پسري رو که شباهت نزديکي به هيو، اِل سِي داره ملاقات مي کنه. در حال حاضر اون پادشاه کين هست; بعدها امپراطور شي هونگداي ميشه.

در دوره‌‌ي جنگ‌هاي بين ايالات در چين باستان (سال 221-475 پيش از ميلاد) "شين" و "شو" ، دو يتيم زمان جنگ در ايالت "شين" هستند. روياي آن‌ها درخشش در ميدان جنگ است. اما روزي يکي از وزراي قصر، "شو" را به همراه خود مي‌برد. در درگيري بر سر قدرت، که به شکست "شو" و همراهانش مي‌انجامد، "شو" نيمه‌جان خود را به روستايشان مي‌رساند. کمي بعد، "شين" با پسري به نام "اي سي" روبرو مي‌شود که شباهت بسياري با "شو" دارد. او پادشاه "قلمروي" شين است؛ و در نهايت به امپراتور "شي هوانگدي" تبديل مي‌شود.

نیمه دوم انیمه Youkoku no Moriarty.

پنج سال قبل، موساشی و دوستش کویجیرو کانه‌ماکی به هم قولی دادند، که وقتی بزرگ شدند هر دو سامورایی بشوند، گروهی تشکیل داده و به شکار اهریمنان بپردازند. اما از آن زمان خیلی چیز ها عوض شده. در جامعه ای که اکنون اهریمنان را ستایش و پرستش میکند، سامورایی ها مطرود و منفور هستند. موساشی که با ترس آرزوی سامورایی شدن خود را پنهان کرده، در حالی که بعنوان یک معدنچی در این جامعه زندگی میکند، مهارت های شمشیرزنی خود را نیز مخفیانه بهبود می بخشد. در این میان، کویجیرو با وجود این که از نسل سامورایی هاست، از خیر قول میان خود و دوست دیرینش می گذرد. با این حال دیدگاه اون بعد نجات دادن موساشی از یک حادثهٔ مرگبار تغییر میکند. هرچند هنوز درگیر این موضوع است، کویجیرو به امید کشف احساس واقعی اش، به همراه موساشی عازم سفری می شود. این دو بدون آنکه بدانند این دنیای ناشناختهٔ اهریمن کشی چه برای آنها چه در چنته دارد، با سر وارد آن میشوند. حال سوار بر مرکب های آهنین، این قهرمانان پانزده ساله تصمیم دارند که آوازهٔ تباه شدهٔ سامورایی ها را پاک کرده و دنیا را از شیاطین پاک کنند.

اسمش نرو است مردیه که قراره روزی تبدیل به رئیس مافیا بشه . هدف انتقام آولیو است ، کسی که اعضای خوانواده اش به قتل رسیده اند ، حالا برای این که به هدفش برسه باید اول دوستش رو بکشه

پس از پایان جنگ جهانی دوم ، ابرقدرت های تقسیم کننده جهان ، جمهوری فدرال زیرنیترا در شرق و پادشاهی متحده آرناک در غرب ، جاه طلبی های سرزمینی خود را به سمت فضا معطوف کردند. هر دو کشور به شدت برای توسعه رقابت کرده اند. تاریخ شرقی 1960. گرگیف ، رهبر ارشد جمهوری ، برنامه پرواز فضایی سرنشین دار Project Mechtat (Dream) را اعلام می کند ، که در صورت موفقیت ، اولین شاهکار بشریت خواهد بود. در آن زمان به لو لپس ، نامزد جایگزین فضانورد ، دستور داده می شود تا یک ماموریت فوق سری را انجام دهد. "پروژه نوسفراتو" - برنامه ای که قبل از ماموریت های سرنشین دار با خون آشام ها آزمایش می کند - از ایرینا لومینسک به عنوان آزمودنی استفاده می کند و لو باید او را زیر نظر داشته و آموزش دهد.حتی در حالی که دیوارهای نژاد و نفس ملتها بی اهمیت هستند ، لو و ایرینا در جهت هدف خود از جهان احساسات واقعی دارند...

پسری به نام اینویاشا که نیمه انسان است و نیمه شیطان، دنبال سنگ مقدسی است و در جریان پیدا کردن این سنگ عاشق دختری به نام کیکیو می شود و می فهمد که سنگ مقدس دست کیکیو می باشد و به او می گوید که من با قدرت این سنگ مقدس به انسان تبدیل میشوم و با هم زندگی می کنیم ولی بعد از مدتی کیکیو می فهمد که او می خواسته با قدرت سنگ مقدس به یک شیطان واقعی تبدیل شود و موقع دزدیدن سنگ مقدس با یک تیر مهر و موم شده او را به درختی آویزان می کند و...

در زمان جنگ‌های منطقه‌ای در ژاپن، ارباب دایگو کاگه میتسو قردادی با 12 شیطان میبندد تا در ازای نوزاد متولد نشده‌اش، رفاه و آسایش را به سرزمینش تقدیم کنند. نوزاد ناقص متولد شده در رودخانه رها می‌شود. در حالیکه قلمرو کاگه میتسو به رونقی که وعده‌اش داده شده بود دست میابد. سالها بعد، "دورورو" دزد جوان با "هیاکیمارو" مرموز روبرو می‌شود، پسری که به جای بازوانش تیغه‌های شمشیر قرار دارد و چشمان نابینایش به نظر می‌رسد که قادر به دیدن هیولاهاست.

حوالی سال ۱۰۰۰ میلادی، وایکینگ‌ها در همه‌جا در حال غارت و کشت و کشتار هستند. تورفین پسر یکی از قویترین جنگجوها ست و خود او نیز جنگجوی قابلی‌ـست. رویای او پیدا کردن سرزمینی‌ـست به نام وینلند، سرزمینی گرم و حاصل‌خیز، جایی که منابع طبیعی زیاد است و انسان‌ها مجبور نیستند برای زنده ماندن با هم بجنگند. بیایید با او همراه شویم و داستان یک جنگجوی واقعی در زمانی پرآشوب را دنبال کنیم...

زمانی خون‌آشامی به نام ونیتاس زندگی می‌کرد، که به علت متولد شدن زیر نور ماه آبی، مورد تنفر هم‌نوعان خود بود، درحالیکه بیشترشان در شبی با ماه خونین رنگ به دنیا می‌آیند.غرق در ترس و تنهایی کتابی نوشت تحت عنوان «کتاب ونتیس»، یک گریمور نفرین شده، به امید اینکه این کتاب یه روز انتقامش رو از همه خون‌آشام ها بگیره. ونیتاس نو کارته نوئه رو دنبال می‌کنه، مرد جوانی که در قرن نوزدهم به صورت هوایی سفر می‌کنه به پاریس و هدفی در ذهن داره که اون پیدا کردن کتاب ونیتاس‌ـه. حمله ناگهانی یک خون‌آشامباعث میشه تا ونیتاس مرموز بر بخوره، دکتری متخصص خون‌آشام‌ها که، انسان معمولی بودنش بیشتر از هر چیز برای نوئه جای تعجب داشت. یک دکتر مرموز که هم نام هم نوشته‌های بدنام ونیتاس رو به ارث برده و از گریمور برای درمان بیمار هاش استفاده می‌کنه، ولی پشت این رفتار مهربانانه‌ش نیت نسبتا شیطانی‌تری وجود داره...

تانجیرو، زنیتسو و اینوسکه با راهنمایی هاشیرای صدا، تنگن اوزوی به یوشیوارا سفر میکنن که اهریمنی که شهر رو به ترس انداخته رو شکار کنن...

نسخه تلویزیونی فیلم Kimetsu no Yaiba: Mugen Ressha-hen شامل اولین قسمت کاملاً جدید. قسمت اول ، رنگوکو را به تصویر می کشد در حالی که سفر خود را به قطار موگن آغاز می کند و...

از دوران دیرین، شایعات از وجود دیوهایی انسان خوار گفته اند، که در میان جنگل در کمین اند. به همین خاطر، شهرواندان محلی، هیچوقت جرئت بیرون اومدن در شب را ندارند. بر اساس افسانه یک دیوکش وجود دارد که شب پرسه میزند و به شکار دیوهای خونخوار میرود. این شایعات به زودی برای تانجیروی جوان تبدیل به واقعیاتی خشن میشوند... از زمان مرگ پدرش، او مسئولیت خانواده‌اش را به دوش میکشد. با اینکه ممکن است زندگیشان با این اتفاق تلخ سخت شده باشد، ولی با اینحال، زندگی شادی دارند. آن گرمای زودگذر، روزی با سلاخی شدن خانواده اش نابود میشود و تنها بازمانده‌شان خواهرش نِزوکو است که تبدیل به دیو شده است. در کمال شگفتی، نزوکو هنوز نشانه هایی از احساسات و عقاید انسانی از خود بروز میدهد... و اینطور میشود که ماجراجویی تانجیرو برای جنگ با دیوها و برگرداندن خواهرش به حالت قبلی شروع میشود...

انیمیشن پر طرفدار و جنجالی پهلوانان پست ویژه سایت بیست انیمه.