در برداشتی تازه از این ژانر، "دکتر جان" جستجوی پزشکان برای یافتن علت درد مرموز بیمارانشان را به عنوان یک تعقیب و گریز هیجان انگیز به تصویر می کشد، تقریباً مانند کارآگاهی که عامل جنایتی حل نشده را تعقیب می کند.

داستان در یکی از شهر های ژاپن به اسم sugomori شکل می گیره یک روز noriko sonosaki به یکی از همکلاسی هاش katsuhira agata می گه ( تو یکی از Kiznaiver شدی ؟ ) اما Kiznaiver چیه ؟ یک سیستم جهانیه که مثلا اگر katsuhira به عضو اون دربیاد می تونه ضرر ها یا ناراحتی هایی که متحمل می شه رو با noriko به اشتراک بزاره در واقع این سیستم برای تامین صلح جهانی به وجود اومده و می تونه اطلاعات آسیب دیدگی شخصی را برای دیگران به اشتراک بزاره و به کسانی که عضو اون در بیان می گن Kiznaiver ، با این وجود این سیستم نقص هایی هم داره . شهر sugomori روی زمین های بازسازی شده ساخته شده و جمعیتش رو به کاهشه و katsuhira و دوستانش در اونجا زندگی می کنند

«سورا کاشیواگی» دانش آموزی دبیرستانی و معمولی است. روزی از روزها پدر او که خود را یک "ماجراجو" می داند بسته ای مرموز را برای او می فرستد که در کمال تعجب کاشیواگی درون بسته یک مومیایی کوچک می بیند؛ مومیایی در حدی کوچک است که در کف دستان کاشیواگی جای می گیرد و حالا ماجرای مومیایی و کاشیواگی آغاز می شود.

فصل دوم انیمه Bokutachi wa Benkyou ga Dekinai.

پدرش همیشه بهش میگفته که یه مرد بی مصرف باید سعی کنه خودش رو بامصرف کنه، که در آخر، ناریوکی یوئیگا که سال سوم دبیرستانه یکی از پرافتخار ترین دانش آموزین مدرسه میشه، علیرغم گذشته بدی که توی دبستان داشته. برای این که وضع خانواده ـش رو بهتر کنه هدفش اینه که کاندیدای VIP خاص بشه که بورسیه بشه و هزینه تحصیل و خانواده ـش داده بشه. با این که ناریوکی میتونه یکی از کاندیداهای خوب باشه توی ریاضیات و ادبیات با همکلاسیاش به نام های ریزو اوگاتا و فومینو فوروهاشی رقابت شونه به شونه داره. ناریوکی بورسیه رو میگیره ولی به شرط این که دو دانش آموز ستارش که توی بقیه دروس ضعیفن رو تعلیم بده.

فصل دوم انیمه...

به میز والکیری ها در این تابستان برای یه ضیافت غذای دهن پر کن و خاطرات دلگرم کننده ملحق شوید

ه عنوان نابغه‌ی پرورش روح که از یک سالگی هر ۲ سال یکبار به قلمروی جدیدی دست یافته، «وانگ لینک» وجودی تقریبا شکست ناپذیر است که مهارتی خیلی فراتر از توانش دارد. ولی حال که شانزده سال دارد، با بزرگترین درگیریش مواجه است، دوره‌ی متوسطه! با چالش‌های پیاپی‌ای که برایش پیش میاید، برنامه‌ش برای زندگی دبیرستانی راحت همینطور بعیدتر میشود...

بابا لنگ دراز بر پایه رمانی با همین اسم از جین وبستر ـه. داستان درمورد ماجراجویی های جودی ابوت یتیمه که توی نیو یورک زندگی میکنه. حین ملاقاتی که برای سرپرستش داره، با آدمای مهم دیگه ای که اونجا حضور دارن، بورسیه ی تحصیلی ای توسط یه خَیِر مرموز دریافت میکنه. جودی که فقط سایه ی اون مرد که به جا میمونه رو میبینه اون رو "بابا لنگ دراز" صدا میزنه و هر ماه نامه ای براش مینویسه که درخواست هاش رو اونجا میگه. حین درس خوندن توی مدرسه ی لینکولن مموریال دوستای زیادی پیدا میکنه و چیزای جدیدی کشف میکنه.

تاماهیکو شیما کوچکترین پسر خانواده‌ی صاحب قدرت و پولدار شیماست. از بچگی نعمت خوشبختی بهش عطا شده بود، او درحالی بزرگ شد که تنها چیزی که می‌خواست توجه و محبت خانواده‌ی پر مشغله و دور از دسترسش بود. بعد از فوت مادرش و فلج شدن دست غالبش در یک تصادف، تاماهیکو دچار نا امیدی عمیقی شد و به دلیل ناتوانی که پیدا کرده بود توسط پدر خودش رانده شد. محکوم شد تا به دور از بقیه در یک جای دورافتاده زندگی کنه، جایی که نتونه نام خانواده‌اش رو لکه دار کنه، اون خودش رو در نا امیدی رها کرد تا در تنهایی بمیره، تا اینکه یک دختر جوان به اسم یوزوکی تاچیبانا جلوی در خونش پیداش شد. درحالی که ادعا می‌کرد پدر تاماهیکو اون رو فرستاده تا همسرش بشه. وقتی یوزوکی شروع می‌کنه به مراقبت از تاماهیکو، احساس بهاری به زندگی‌ِ بی رنگ و روح تاماهیکو میاره، که باعث میشه کم کم زخم‌های عمیق عاطفی که از دوران جوانیش داشته التیام پیدا کنن. زندگی‌ِ این دو کم کم در هم تنیده میشه، وقتی که هم تاماهیکو و هم یوزوکی مزه‌ی میوه‌های اولین عشقشون رو می‌چشن.

کو یاموری در ظاهر به نظر می رسد که یک دانش آموز راهنمایی معمولی است. او نسبتا در درسهای خود خوب است و با همکلاسی های خود مهربان است، و تلاش بسیاری می کند تا این ظاهر را حفظ کند. اما یک روز، او تصمیم می گیرد که این ظاهرسازی را متوقف کند و مدرسه را ترک کند. او به سبب عدم وجود هیچ روشی برای تخلیه انرژی خود دچار بی خوابی می شود. وقتی که در شب به تنهایی قدم می زند، او کمی احساس بهتری دارد، اگرچه آگاه است که عدم توانایی او در خوابیدن باید یک مشکل جدی تلقی شود. در یکی از این قدم زدنها، کو یک دختر عجیب به نام نازونا ناناکوسا مواجه می شود، که راه حل مشکل بی خوابی او را پیدا می کند؛ علی رغم ایجاد تغییرات در زندگیش، او هنوز جلوی خودش را تجربه کردن آزادی واقعی می گیرد. نازونا می گوید که کو تا زمانی که میزان گذران اوقات بیداری خود را راضی کننده نیابد، قادر به خوابیدن نخواهد بود. وقتی که به نظر می رسد که نازونا مشکلات کنونی کو را حل کرده است، نازونا او را به آپارتمان خود دعوت می کند تا تشک خود را با او به اشتراک بگذارد. بعد از مدتی، یک بار که کو تظاهر می کند که بیهوش است، نازونا بر روی او خم می شود و گردنش را گاز می گیرد!

سومین فصل انیمه قدیس زیبای غذا...

فصل دوم انیمه قدیس زیبای غذا...

جیائو در تلاش است که یک زندگی عادی داشته باشد و به آرزوی خودش که افتتاح یک رستوران بزرگ است برسد اما بدست آوردن یک زندگی عادی هم برایش غیر ممکن شده است!

"اورکي هوتارو" يک پسر دبيرستاني قانع است. يک روز، به "انجمن ادبيات کلاسيک" به درخواست خواهر بزرگترش ملحق مي‌شود. در آن‌جا با "چيتاندا ارو"، "فوکوبه ساتوشي" و "ايبارا ماياکا" ملاقات مي‌کند. "چيتاندا" دختري زيبا و آرام است اما وقتي مي‌گويد "به اين علاقه دارم" به مظهر کنجکاوي تبديل مي‌شود. "فوکوبه" پسري خندان با حافظه‌اي فوق‌العاده است که به خودش بانک اطلاعات مي‌گويد. "ايبارا" دختري قدکوتاه و سخت‌گير با ديگران و خودش است. او به "فوکوبه" علاقه دارد، اما او هميشه از "ايبارا" فراري است. آن‌ها شروع به بررسي پرونده‌اي که 45 سال پيش رخ داده مي‌کنند. سرنخ‌هاي راز در کلکسيون کارهاي اعضاي سابق انجمن ادبيات کلاسيک مدفون شده‌اند. نام کلکسيون "هيوکا" است.

نیمه نجیب‌زاده هایی بی‌وجهه در عمارت بزرگی زندگی میکنند‌ و در کنار آنها خدمتکارانی زندگی می‌کنند که بیشتر وقت خود را صرف تمیز کردن گرده های بی‌پایان رئیس اسرار آمیز خود می‌کنند‌. داستان درباره امیکو، خدمتکاری جوان و سرزنده‌ست که وظایف خود را برای خدمت به عنوان خدمتگذار 《کیت شادو-ساما》یاد میگیرد‌.

صدها بازیکن با نقدینگی دعوت عجیب برای رقابت در بازی های کودکان را می پذیرند. در داخل ، یک جایزه وسوسه انگیز با بازی بقا در خطرناک بالا در انتظار است که دارای 40 میلیون دلار جایزه است.

دانش‌آموز دبیرستانی «هایاسه ناگاتورو» عاشق اینه که وقت‌های بیکاری سر به سر سنپای‌ش بذاره! بعد از اینکه ناگاتورو و دوستاش به طور تصادفی نقاشی یه هنرمند مشتاق رو پیدا می‌کنن، اونا از بی‌رحمانه سربه‌سر گذاشتن سنپای خجالتیشون لذت می‌برن. و اون با سماجت خاصی تصمیم میگیره این بازی ظالمانه رو ادامه بده و هر روز بهش سر میزد تا سنپای هر کاری که اون می‌خواد رو به سرعت انجام بده، که کاملا باعث اذیت شدن سنپای میشد. یه مقدار برنگیخته و تا حدودی ترسیده، سنپای دائما به زور وارد مسخره بازی‌هاش میشد همونطور که از سلایقش، عادت‌هاش و حتی شخصیتش بر علیه استفاده میشد و ...