فصل سوم انیمه Mob Psycho 100

“جورج” و “هارولد” با هم برنامه ریزی میکنند تا با تعدادی دانش آموز در مدرسه و از جمله مدیر مدرسه شوخی کنند و در این میان کاپیتان زیر شلواری که همان مدیر مدرسه است نقش اصلی برنامه آنها را ایفا میکند…

گوکو سان یک پسر جوان است که تنهایی در جنگل زندگی میکند - تا وقتی که دختری به نام بولما در تحقیقاتش برای اشیاء جادویی ای به نام "توپ های اژدها" به او میخورد. از اونجایی که گفته شده این اشیاء میتوانند یک آرزوی کسی که هر هفت تای آنها رو جمع آوری کند براورده کند، بولما میخواهد آنها را جمع کند و آرزوی یک دوست پسر بی نقص کند. گوکو تصادفا در راه توپ های اژدها بود اما بدبختانه برای بولما او از جایش تکان نمیخورد، پس با هم قراری میگذارند: اگر گوکو بذارد بولما قدرت توپ های اژدها را قرض بگیرد میتواند همراه او ماجرایی کند. به این صورت آن دو ماجراجویی بزرگی را شروع میکنند. آنها به تنهایی به ماجراجویی نمیروند. در راه آنها موتن-روشی پیر و شاگرد شگفت انگیزش کوریرین را میبینند. گوکو تمرین میکند که رزمی کار بهتری برای تورنمنت پیش روی رزمی کارهای جهان شود. با این حال، این کار بچه بازی نیست: توانایی براورده کردن هر خواسته ای واقعا بزرگه و کسانی هستند که آرزوهایی فراتر از یک دوست پسر بی نقص دارند. برای متوقف کردن کسانی که میخواهند از این قدرت افسانه ای سوء استفاده کنند، آنها تمرین میکنند که مبارزان بهتری شوند و از قدرتشان برای کمک به مردم اطراف خود استفاده کنند.

انیمیشن سریالی ماشین ها در جاده داستان در مورد ایتینگ مک کویین و میتر می باشد که به همراه دوستان خود به یک سفر جاده ای در ایالت متحده می روند و ...

سال 0079 در صده جهانی است. بشریت به فضا رفته، و در دسته های کلونی به نام "جناح ها" زندگی می کنند. یکی از این جناح ها خودش را قلمرو زئون می نامد و به فدراسیون زمین، دولتی که در حال حاضر زمین را اداره می کند اعلان جنگ می کند. با استفاده از ربات های شبه انسانی قدرتمندی به نام موبایل سوتس، زئون سریعا در موضع یرتر قرار می گیرد. 9 ماه از شروع جنگ، فدراسیون زمین لباس قدرتمند خودش به نام گاندام را ساخته است. زمانی که زئون به کلونی که گاندام را نگه داشته حمله می کند، شهروند 15 ساله ای به نام آمورو ری ناگهان خودش را وسط جنگی می بیند که او را به سراسر زمین و فضا می برد، و او را برابر خلبان نخبه دشمن چار آزنابل قرار می دهد.

دنباله ای برای شاهزاده تنیس

کورس دوم شرق، اقتباس از آواجیشیما گکیتو-هن (قوس نبرد جزیره آواجی).

نزدیک 20 سال پس از آغاز قرن ۲۱م، مردم وجود یوکای رو فراموش کرده بودند. زمانی که تعدادی پدیده غیر قابل توصیف، بزرگسال‌های دنیای انسان‌ها رو به سردرگمی و ناآرامی دچار کرده بود، مانای سیزده ساله نامه‌ای به پست یوکای مینویسد تا پاسخ‌ها را بیابد، تنها برای مواجه شدن با Gegege no Kitarou...

کاپیتان سوباسا داستان یک دانش اموز دوره ابتداییه که تمام افکار و ارزوهاش نشعت گرفته از عشق اون به فوتباله. سوباسا اوزارای 11 ساله فوتبال بازی کردن رو از بچگی شروع کرده و درحالی که برای اکثر دانش اموزای همسن خودش فوتبال فقط یه ورزش تفریحیه، برای اون به دغدغه فکریه بزرگی تبدیل شده. سوباسا برای دنبال کردن ارزوهاش همراه مادرش به شهر نانکاتسو که به دلیل تیم های موفق مدارسش معروفه، نقل مکان می کنن. ولی اگرچه سوباسا توی تیم سابقش بهترین بود ولی در نانکاتسو رقبای زیادی وجود داره که باعث میشه سوباسا تمام توانایی ها و استعدادشو لازم داشته باشه تا بتونه خودشه از بقیه جدا کنه. او نه تنها با رقبای جدید اشنا میشه، بلکه دوستان جدیدی هم پیدا میکنه. مثل دختر زیبایی به نام سانائه اکازاوا و دروازبان با استعدادی به نام گنزو واکابایاشی که مثل سوباسا علاقه شدیدی به فوتبال داره و در ادامه به سوباسا کمک میکنه تا پیشرفت کنه و به سوی رویاهاش بره. حضور در جام جهانی فیفا به همراه ژاپن ارزوی نهایی سوباساست اما قطعا سوباسا راه درازی رو برای رسیدن به این ارزو درپیش داره.

هلسينگ درباره‌ي "آلوکارد"، خون‌آشام بدنام و يک دختر پليس، "سراس ويکتوريا"، که به خون‌آشام تبديل شده است، هر دو خون‌آشام توسط گروه نابودي خون‌آشام انگليس، "تشکيلات هلسينگ"، استخدام شده‌اند. هرچند آهسته اما بدون شک، طي ماموريتشان، درمي‌يابند که نسل جديد خون‌آشام‌ها در حال ظهور هستند.

ویلیام جیمز موریارتی به عنوان یک نجیب معمولی زندگی می کند و در عین حال مشاور مردم عادی برای حل مشکلات آنها است. با این حال ، در اعماق وجود او میل به تخریب ساختار کنونی حاکم بر جامعه بریتانیا وجود دارد.

تاکه‌میچی هانگاکی در بدترین شرایط زندگی خویش است که متوجه می شود دوست دختر سابق و تنها معشوقه زندگیش هیناتا تاچیبانا که در دوران راهنمایی باهم قرار می گذاشتند توسط دارو دسته تبهکاران " توکیو مانجی(صلیب شکسته卍)" کشته شده است، روز بعد از اطلاع از این حادثه تاکه‌ماچی بر روی سکوی ایستگاه قطار بود که یک نفر او را از پشت هل می دهد و او بر روی ریل قطار می افتد، زمانی که تاکه‌ماچی خود را برای مردن آماده کرده بود وقتی چشمان خود را باز می کند متوجه می شود که به دلایلی به 12 سال پیش که اوج دوران زندگی اش بود بازگشته است او برای نجات زندگی معشوقه اش تصمیم می‌گیرد که خودش را عوض کند و از اینجاست که انتقام او از زندگی شروع می شود.