وقتی اربابش و رئیس خانواده لاولیس ترور می‌شوند، «شنگ خون» از خواب بیدار می‌شود.

نبرد برای پیدا کردن ساکری عالی همچنان ادامه دارد. هنوز هم برخی از مبارزان و استادان از دست دادن عشق و دوست داشتن را به معنی از دست دادن ساکری برای همیشه می دانند. یک تهدید بزرگتر نزدیک این شهر است و درد و رنج برای کسانی که مراقبت از ساکری خود را…

در زمان جنگهاي خوني ژاپن فئودال, بسياري از ژنرال ها با داشتن قدرتهای خارق العاده ای در نزاعی بی پایان بر سر قدرت مي جنگیدند ولی يك مرد نشان داد که بزرگترين تهديد به حساب می آید، لرد سياه اودا نوبونواگا . ساندا يوكيمورا و داته ماسامونه دو جنگجوي جوان از مناطقی جدا ، که رقیبان سرسخت همدیگر هستند اتحادی را با بقیه جنرال ها برای سرنگونی شاه شیطانی بوجود می اورند . و اکنون در فصل دوم این انیمۀ زیبا شاهد ظهور پادشاه شیطانی دیگری به نام تویوتومی هیدِیوشی هستیم که با قدرتی بی نظیر در پی متحد کردن تمام سرزمین آفتاب تابان(ژاپن امروزی) هست و دوباره داته ماسامونه و سانادا یوکیمورا به مقابله با این قدرت بلند میشن …..

در مورد پسري به نام ريکو نورا هست که به عنوان فرمانده سوم شياطين شناخته ميشه و کل خاندان شياطين نورا منتظر هستند که ريکو مسئوليت خاندان رو به عنوان فرمانده سوم به عهده بگيره ولي ريکو الان خودش رو يه انسان عادي ميدونه و در حالت انساني خودش به هيچ وجه حاظر به تغيير حالت شيطانيش و قبول همچين مسئوليتي نيست چون خودش رو يه انسان ميدونه و افراد زيادي نيستند که تونسته باشند حالت شيطاني ريکو رو ديده باشند .. اما ريکو ناخوداگاه وقتي خودش يا يکي از دوستانش در خطر قرار ميگيره به حالت شيطانيش درمياد و حالت شيطاني اون خواستار به قدرت رسيدن هستش و ميخواد بالاخره به عنوان فرمانده سوم جانشين فرمانده دوم بشه .....

فصل سوم انیمه Hakuouki

بعد از نتایج هاکیوکی، چیزورو یوکیمورا و شینسگومی مجبور میشن از کیوتو فرار کنن و به ادو برن. در غیاب فرمانده ـشون ایسامی کوندو، معاون فرمانده توشیزو هیجیکاتا وارد عمل میشه و به عنوان فرمانده عمل میکنه. با این حال، هیجیکاتا تنها با وظایف اضافه ی رهبری دست و پنچه نرم نمیکنه - که همه اطرافیانش هم نگران کرده - بلکه تشنگی به خون غیر قابل کنترل هم هست. موضوع جایی بدتر میشه که نمیتونه خودش رو کنتلر کنه و خیلیای دیگه هم به دیوانگی کشونده میشن. در نهایت، کوندو با بقیه برمیگرده و از قلعه دفاع میکنه و اسم جدیدی برای جوخه ـش میذاره: کیویو چینبوتای.

وقتی پدرش ناپدید می شود، چیزورو یوکیمورا به دنبال او در کیوتو می رود. او توسط مردان عجیب و غریب مورد حمله قرار می گیرد و سپس توسط شینسنگومی نجات می یابد.

نوجوانان سرکش در نبردهای مسلحانه با قدرتهای ماورایی یک دختر بی رحم در دبیرستان زندگی پس از مرگ مبارزه می کنند.