خلاصه داستان سریال
دانشگاه نظامی امپراطوری ((بارسبوگ)) به تربیت افراد نخبه که باعث پیروزی امپراطوری میشوند معروف است. دانشجوهای دانشکده از توانایی برای جنگیدن استفاده میکنن به نام ((زایفون)) .والبته نوع زایفون بستگی به طبیعت وجودیه سرباز دارد. یکی از دانشجو های اکادمی ، به اسم ((تیتو کلین)) ،یکی از اینده دار ترین دانشجو های انجاست .هر چند همه او را مسخره میکنند به خاطر این که هیچ نوع خاطره ای از گذشته اش ندارد .اما یکی از دانشجوها به اسم ((میکاج)) با او دوست میشود ..هنگامی که زمان امتحان ها میرسد تیتو یک راز بزر گ درباره ی گذشته اش می فهمد . وقتی تلاش برای ترور ((ایانامی)) ، یکی از افسر های رده بالای ارتش که پدرش را کشته شکست میخورد ،تیتو زندانی میشود ومنتظر برای مجازات. اما میکاج به او کمک میکند تا فرار کند . اسقف ها اورا به کلیسای منطقه ۷ میبرند.ان جا او میتواند از دست افراد ایامی و نیروهای ارتش، در امان بماند .و همچنین میتواند حافظه ی خود را بدست بیاورد و بفهمد که چرا او کسی است که میتواند سرنوشت دنیا را عوض کند .